Episodi
-
پیمانشکن - اجرای خصوصی ایرج، علیرضا افتخاری، علی تجویدی، جلیل شهناز، حسن کسایی و جهانگیر ملک
سهگاه
از سر زلف تو پیداست که پیمانشکنی
نه عجب از تو که پیمان محبان شکنی
شور شیرین برد از یاد به فرهاد اگر
شبی از تلخی هجران تو گویم سخنی
گفتم آخر تو که شمع شب تار دگری
از چه لبخند به پروانه دیوانه زنی
گفت صد خسرو اگر بنده شیرین باشند
قصه شیرین نشود تا نبود کوهکنی
باد از چهره خوبان چمن پرده فکند
وقت آن شد که تو هم پرده ز رخ بر فکنی
**********
یاد عهدی که شدم صید تو صیاد بخیر
سرو کارم زچمن با قفس افتاد بخیر
یاد ایام جوانی و غزلخوانی و عشق
که صبا مژده وصل تو بمن داد بخیر
یاد آن قصر بلندی که به صد خون جگر
من بنا کردم و ، کندی تو زبنیاد بخیر
**********
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر فتنهٔ بزم و بادهجویم کردی
سجادهنشین با وقاری بودم
بازیچهٔ کودکان کویم کردی
**********
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بیقرارت کردم
-
حدیث حُسن – اجرای خصوصی علیاصغر شاهزیدی و شهریار فریوسفی
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند
طریق عشق جفا بردنست و جانبازی
دگر چه چاره که با زورمند برنایند
اگر به بام برآید ستاره پیشانی
چو ماه عید به انگشتهاش بنمایند
در گریز نبستست لیکن از نظرش
کجا روند اسیران که بند بر پایند
ز خون عزیزترم نیست مایهای در تن
فدای دست عزیزان اگر بیالایند
مگر به خیل تو با دوستان نپیوندند
مگر به شهر تو بر عاشقان نبخشایند
فدای جان تو گر جان من طمع داری
غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند
هزار سرو خرامان به راستی نرسد
به قامت تو و گر سر بر آسمان سایند
حدیث حسن تو و داستان عشق مرا
هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند
مثال سعدی عودست تا نسوزانی
جماعت از نفسش دم به دم نیاسایند
-
Episodi mancanti?
-
پردیس – اجرای خصوصی جلیل شهناز، پرویز یاحقی و جهانگیر ملک
اجرای خصوصی در سهگاه و مخالف
-
آینه در آینه – اجرای خصوصی جلیل شهناز، پرویز یاحقی و جهانگیر ملک در فیلی و دلکش
-
ساز و آواز – آواز بیاتزند از برگ سبز ۱۷۲ – محمودی خوانساری و جلیل شهناز
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی
گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بیگناه بخستی
هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی
-
نگاه خدا – اجرای خصوصی اکبر گلپایگانی، حبیبالله بدیعی و منصور صارمی
من عاشق خدایم، عشق دلم خداییست
فرجام کار دلها، درویشی و گداییست
*********
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبردهایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخوردهایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
********
در این فصل گل هر چه داری به می ده
مبادا که دیگر بهاری نبینی
*********
خدایا چرا از من او را گرفتی که ماتم بگیرم
من این سوی دنیا تو آن سوی دنیا چرا درد خود کم بگیرم
ز روزی که رفته ز پیشم او نامه ننوشته
ز خاطر مگر برده او از دل یاد بگذشته
دریغا گذشته گذشته
دریغا گذشته گذشته
خدایا همه هستیام را گرفتی
همه هستیام را تو یکجا گرفتی
اگه یه روزی از این قفس پر بگیرم
روم سر ز پایش نهم تا بمیرم
و یا زندگی را من از سر بگیرم
*********
از بس که غم به سینه ی من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
-
رندان قلندر - اجرای جلیل شهناز، حبیبالله بدیعی و جهانگیر ملک در ابوعطا، ماهور و سهگاه
رندان قلندر – جلیل شهناز، حبیبالله بدیعی و جهانگیر ملک
ابوعطا، ماهور و سهگاه
-
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه شیشهاش بشکست
سخن عشق تو بی آن(اگر) که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال(سر) نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
گر چنانست که روزی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم
کی بود در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم
خاک مرا چو در ازل از می سرشته اند
با مدعی بگو که چرا ترک می کنم
الهی به مستان میخانهات
بعقل آفرینان دیوانهات
الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیدهٔ مردمند
به میخانهٔ وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
-
تکنوازان برنامهی شمارهی ۸۱۶ - علیاصغر بهاری، فرهنگ شریف، منصور نریمان و جهانگیر ملک
ماهور
-
نقش تمنا - عبدالحسینخان برازنده، حسن کسایی و کریم سماوی
اصفهان و افشاری
ببین در چشم من نقش تمنائی که من دارم!
بخوان در رشته اسراری که من در لوح دل دارم!
اگر با چشم دل بینی تو آن مشکل که من دارم
تو خواهی مشکلم آسان کنی اما نخواهد شد یقین دارم
در این بحر تفکر غوطه ور چون کاخ در تریاق
تماشا کن چون موجی خروشان روزگاری را که من دارم
همه گفتند مجنون وار بسی بهر چه میگردی
چه خوش باشد همین دیوانگی جانا که در آن عالمی دارم
******************
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
-
کنسرت خصوصی، بداههنوازی ماهور مرکب - بابک راحتی و یوحنا علوی
بخشی از کنسرت بداههنوازی ماهور مرکب که در زمان حیات استاد لطفی، به یاد ایشان اجرا شد
تابستان ۱۳۸۷
-
فریاد دل
اجرای خصوصی
۲۸ بهمن سال ۱۳۵۰ منزل حبیبالله بدیعی
خوانندگان: #هایده و #الهه
ویولن: حبیبالله #بدیعی
تنبک: جهانگیر #ملک
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دياری که نيابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی ديوانه
از آواز دلم، زمزمهی ساز دلم، من به فغانم
ای دل چه بگويم، وز شررت چه بگويم، حيرانم
تو همان شرری که خرمنِ جانِ من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی
تو که از صنمی نديدهای رویِ آشنایی
ز چه رو دلِ من تو اينچنين کُشتهی وفایی
تا تو همدمِ شبهای منی
شبها شاهدِ تبهای منی
همچون آتشی
شعله میکِشی
شمع هر انجمنی
ای دل ز تو ما را چه نصيبی بود!؟
گشتم ز تو رسوا، چه فريبی بود.
غمهای جهان را تو خريداری
آخر تنِ ما را چه شکيبی بود!؟
به کجا؟ به کجا بریام ای دلِ رسوا!؟
به کجا ای دل رسوا
نکُنی تو چرا پروا!؟
باز شب اومد، شب اومد، شب اومد، شب
باز تب اومد، تب اومد، تب اومد، تب
یار کجایی که بجویی دلم
جون به لب اومد، لب اومد، لب اومد، لب
تو همه وجود منی
همه تار و پود منی
تو صدای قلب منی
من توام تو منی تو منی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاشق سرمست و بی پروا منم
بی خبر از خویش و ازدنیا منم
آمدی که با دلم گفتگو کنی
خانه دل مرا زیر و رو کنی
از چه رو تو ندانستی که دلی نمانده مرا
رنج این غم زندگی به جان رسانده مرا
سر تا پا گنهم نگهم گوید
راز زندگی تبهم گوید
سرد و خاموشم همه شب تنها
این افسـانهشب سیهم گوید
از چه رو تو ندانستی که دلی نمانده مرا
رنج این غم زندگی به جان رسـانده مرا
اشکم آهم سوزم دردم در جان خود غم پروردم
که آتش درونم خدای من مرا رها نکرده
در این غمم که سوزد ز آ ه من دلت خدا نکرده
گر ز ابر چشمم باران بارد
یاد دل نشان از یـــاران دارم
عشق آتشینی بر جان دارم
که آتش درونم خدای من مرا رها نکرده
در این غمم کـه سوزد ز آه من دلت خدا نکرده
شمع و پروانه منم، مست میخانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم
یار پیمانه منم، از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم
چون باد صبا در به درم
با عشق و جنون هم سفرم
شمع شب بی سحرم
از خود نبود خبرم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم
تو ای خدای من، شنو نوای من
زمین و آسمان تو می لرزد، به زیر پای من
مه و ستارگان تو می سوزد، به ناله های من
رسوای زمانه منم، دیوانه منم
وای از این شیدا، دل من
مست و بی پروا، دل من
مجنون هر صحرا، دل من
رسوا دل من، رسوا دل من
لاله تنها، دل من
داغ حسرت ها، دل من
سرمایه سودا، دل من
رسوا دل من، رسوا دل من
خاکستر پروانه منم، خون دل پیمانه منم
چون شور ترانه تویی، چون آه شبانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم
باز آمد
گل من به چمن باز آمد
تو ببین که به صد ناز آمد
آتش خو
مشگین بوی
چون برگ خندان روی
آن سرو طناز آمد
نوشین لب
سیمین دم
نگهش به دلم شور افکند
شب من شد از آن مه روشن
رخسارش جان پرور
چشمانش افسونگر
رویش خندان چون گلشن
-
آن من - کنسرت خصوصی پویان بیگلر و سینا خشکبیجاری
اجرا در دستگاه نوا
برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
ساقیا یک جرعهای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
حال خونین دلان که گوید باز
وز فلک خون خم که جوید باز
شرمش از چشم می پرستان باد
نرگس مست اگر بروید باز
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش
-
هویت – اجرای خصوصی هادی آذرپیرا و وحید ربیعپور – سهگاه
اجرای خصوصی در سهگاه
-
اجرای خصوصی در ماهور و بیات ترک
سه تار: داریوش #پیرنیاکان
نی: جمشید #عندلیبی
۱۱ اسفند ۱۳۶۸
شب تولد جمشید عندلیبی
سپاس فراوان از جناب محمدی (https://instagram.com/setar_mohamadi_) عزیز بابت ارسال این اجرا
-
گلهای تازه ۱۷۱ – دستگاه چهارگاه
گلهای شجریان (۸۸)
خواننده: محمدرضا شجریان
ویولن: شجاع لشکرلو
آهنگساز:فرهاد فخرالدینی
گوینده: آذر پژوهش
غزل آواز: سعدی
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صدبار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِهْ
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتّانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان مانَد
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
-
در آسمان عشق من
خواننده: شورانگیز طباطبایی
آهنگساز : عماد رام
بازتنظیم: رضا رضاپور
صدابرداری و میکس: پوریا پیرزاده
ناظر ضبط: استاد مهدی فلاح
-
مژدهی وصل - اجرای خصوصی ایرج، محمد موسوی و منوچهر همایونپور
اجرای خصوصی در شوشتری و افشاری
۲۹ بهمن ۱۳۶۳ - منزل مهندس غفاری
یاد عهدی که شدم صید تو صیاد بخیر
سر و کارم ز چمن با قفس افتاد بخیر
یاد ایام جوانی و غزل خوانی عشق
که صبا مژده وصل تو به من داد بخیر
یاد آن قصر بلندی که به صد خون جگر
من بنا کردم و کندی تو ز بنیاد بخیر
من از دل بیشتر با درد یارم
که هم بیمار و هم بیمار دارم
فتد پروانه ای ترسم در آتش
نسوزد کاش شمعی بر مزارم
به پای دیگری ترسم نشیند
مکش ای همنشین از پای خارم
-
گلهای شجریان – گلهای تازه ۱۶۶
گلهای تازه ۱۶۶ – دستگاه شور
گلهای شجریان (۸۷)
خواننده: محمدرضا شجریان
تنظیم و سنتور: فرامرز پایور
ویولن:رحمتالله بدیعی
گوینده: آذر پژوهش
غزل آواز: سعدی
شعر تصنیف: سعدی و شهریار
شبی مجنون به لیلی گفت، که ای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا، ولی مجنون نخواهد شد
خدا را چون دل ریشم، قراری بسته با زلفت
بفرما لعل نوشین را، که زودش با قرار آرد
دلا دیشب چه میکردی، تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیب من
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
شهری به تیغ غمزهی خونخوار و لعل لب
مجروح میکنی و نمک میپراکنی
ما خوشهچین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که بر کنی
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که بر کنی
این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیدهایم و تو پاکیزه دامنی
با مدّعی بگوی که ما خود شکستهایم
محتاج نیست پنجه که با ما در افکنی
شبی یاد و دارم که چشمت نخفت
شنیدم که پروانه با شمع و گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز و زاری چراست
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرینِ من
چو شیرینی از من به دَر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو میدویدش به رُخسار زرد
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای و تا سر بسوخت
اگر مایل به ادامه فعالیت ما هستید، خوشحال میشیم در کنار ما از خصوصی حمایت کنید.
https://hamibash.com/khosousi
نسخهی اندروید اپلیکیشن خصوصی را از اینجا دریافت نمایید
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.khosousi.android
نسخهی ios اپلیکیشن خصوصی را از اینجا دریافت نمایید
https://apps.apple.com/se/app/khosousi/id1607762437?l=en
برای دانلود این اجرا و اجراهای دیگر به سایت یا کانال تلگرام خصوصی مراجعه نمایید
https://khosousi.com
https://instagram.com/Khosousii
http://telegram.me/Khosousi
https://facebook.com/Khosousi
-
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست گو سببِ انتظار چیست؟
هر وقتِ خوش که دست دهد مُغتَنَم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست
پیوندِ عمر بسته به موییست هوشدار
غمخورِ خویش باش غمِ روزگار چیست؟
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند
ما دل به عشوۀ که دهیم؟ اختیار چیست؟
رازِ درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدّعی نِزاعِ تو با پردهدار چیست؟
زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواستۀ کردگار چیست
بهار دلکش رسید و دل بجا نباشد
از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با منِ حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درختِ گل - خدا - به خنده میگفت
نازنینان را مهجبینان را خدا وفا نباشد
اگر که با این دلِ حزین تو عهد و بستی
حبیبِ من با رقیبِ من چرا ننشستی
چرا دلم را عزیزِ من از کینه خَستی
بیا در برم از وفا یک شب
ای مه نَخشَب
تازه کن عهدی جانم
که برشکستی
که برشکستی
- Mostra di più