Episodes
-
ریموند کارور استاد بلامنازع سبک مینیمالیسم در ادبیات داستانی است. فرزانه طاهری، مترجم آثار کارور، در مقدمه مجموع داستان کلیسای جامع مینوسه که دنیای داستانهای کارور، دنیای آدمهایی که رویاهاشونو از دست دادند هرچند که راه بقا رو پیدا کردن: بقا و نه چیزی بیشتر. آدمهایی که از توضیح و تفسیر وضعیت خودشون عاجزند چون ابزار لازم رو ندارند و واژگانشون محدوده. و همین عجزشون کافیه تا لرزه بر پشت آدم بندازن. با خوندن داستانای کارور انگار پا به خیابونی میگذاریم که بظاهر آشناست ولی جلوتر که میریم احساس میکنیم همین حالاست که زمین زیر پامون دهن باز کنه و به آخر که میرسیم، گرچه حادثه عجیب و وحشتناکی رخ نداده، ولی انگار کسی پتکی به مغزمون کوفته. این شدت تاثیر از کجا میاد؟ از فضای روزمرگی که بر داستانهای کارور سایه انداخته؟ از بی بروباری زندگی آدمها؟ از تنهایی و درموندگیشون؟ یا نه، هیچی نیست، فقط یه خلا که دلهره به جونمون میندازه؟
Music 1: Petite Fleir by "Chris Baber"
Music 2: Behind Blue Eyes by "The Who"
-
یولیا فرانک، نویسنده معاصر آلمانی، معتقده مقوله ازدواج مثل پنجره ای میمونه که جامع ترین نما از وضعیت روانی انسان معاصر آلمانی رو قاب گرفته: از وضعیت پیچیده زندگی مدرن، از اضطرابهای وجودی فراگیر، از ظرافتهای آسیب پذیر روابط عاطفی آدمها و از تناقضاتی که بین هنجارهای اجتماعی و امیال فردی وجود داره. برای فرانک همه این چالشها رو میشه با نگاهی دقیق به ماهیت و کیفیت ازدواج در دنیای مدرن بررسی کرد. برای او، ازدواج یه محیط امن برای پناه بردن از تنش های جامعه نیست. او معتقده که آدمها سعی دارند در فضای ازدواج و خانواده معنایی رو کشف کنند تا در این ویترین تو خالی زندگی سرپا نگهشون داره اما این کشف معنا به یه تلاش و مجادله مدام برای برقراری ارتباطی عمیق بدل میشه. تلاشی که بالاخره گرمای خوش بینی رو پس میزنه و آدمی رو با سرمای واقعیت مواجه میکنه
داستان کوتاه "در قطار" در مجوعه داستان "گذران روز" و با ترجمه محمود حسینی زاد منتشر شده است
Music 1: In the mood for love by "Shigeru"
Music 2: Love Hurts by "Nazareth"
-
Missing episodes?
-
تو این اپیزود مروری بر رمان "خروجی بسمت غرب" اثر محسن حمید دارم و کمی درباب اهمیت "حس تعلق" صحبت می کنم
Music 1: Ruska, Emperor
Music 2: Morning passages, Philip Glass
mUSIC 3: Louder than words, David Gilmour
-
انتظار، مخصوصا اگر به درازا بکشد یا به یه بخش لاینفک از روزمره ات بدل شود، کیفیتی غریب و ناملموس است. از آن جنس کیفیاتی که نیروهای نامرئی زیادی را به وضعیت روحی روانی آدمی تحمیل می کند. تعریفش مبتنی بر مفهوم زمان است و از آنجا که زمان انتزاعی ترین مفهوم در حیات بشر ست، راه بردن به تودرتوی کیفیت انتظار تاحدی ناممکن است
Music 1: Shabzade, Ebi
Music 2: Old Soul, Hans Zimmer
Music 3: Safarnak, Khatere Hakimi
-
از منظر زیگموند فروید، "وظیفه سوگواری" بازیابی انرژی روانی است که در عزیز از دست رفته سرمایه گذاری کرده بودیم و این مهم با مرور هرچه بیشتر خاطرات و امیدهاییست که به او پیوند زده بودیم. اما مطالعات اخیر نشان میدهد که تسکین پس از مرگ عزیری از دست رفته نه از طریق مرور بیشتر خاطرات او، که با تضعیف هرچه بیشتر این خاطرات امکانپذیر است. در واقع برخلاف باورهای پیشین، خاطرات افراد و مکانها ابژههای ذهنی در سرمان نیستند بلکه خوشههایی از نورونهای مار مانندند که در مسیرهای انشعابی در جایجای مغز ما ترتیب یافتهاند. قدرت هر خاطره بستگی به اتصال نورونها و پیوندش با انگارهها و خاطرات دیگر دارد. هرچه خاطرهای چند وجهیتر باشد، راحتتر میتوان نشان عصبیاش را یافت. گرچه نمیتوانیم خاطرهای را حذف کنیم اما با فکر نکردن به آن میتوان از گردشاش در ذهن خودآگاهمان جلوگیری کرد.
برگرفته از کتاب "روی دیگر اندوه" اثر "جورج بوناتو"
موسیقی متن
My Immortal: Evanescens
Together we will live forever: Clint Mansell -
ملاقاتهایی که قراره مقدمات یه رابطه عاطفی رو فراهم کنه، باید واجد سطح قابل قبولی از حساسیت عاطفی باشه. طبق تحقیقات خانم آنا سوسمان، زمانی که بسیاری از مردان وارد این قرار ملاقاتها میشن توانایی و تمایل خودشون برای داشتن این حساسیت عاطفی رو از دست میدن یا بهتره بگیم محدو میکنند. در نتیجه احساساتشون از دسترس دور و یه اختلال بزرگ در فرآیند آشنایی ایجاد میشه
لینک مقالات
https://www.nytimes.com/2023/11/11/opinion/marriage-women-men-dating.html
https://www.americansurveycenter.org/research/from-swiping-to-sexting-the-enduring-gender-divide-in-american-dating-and-relationships/ -
آلن دوباتن در کتاب "چگونه در دنیای مدرن دوام بیاوریم" می گوید:"فرهنگ کمال طلبانه غربِ مدرن این تصور رو ایجاد کرده که زندگی انسان هم مثل اکتشافات و اختراعاتش پدیده ای کمال پذیر است. یونانیان باستان ژانر هنری موسوم به "تراژدی" خلق کردند تا به خود یادآوری کنند که حتی بزرگترین جنگجویان و سیاست مداران و شاعران هم در نهایت نقص های اساسی داشتند که باعث میشد زندگیهایشان گاه به اوج تراژدی و فاجعه منجر شود. فلسفه ذن در ژاپن یک سنت هنری را کلید زد که موضوعش زیبایی منحصر بفرد چیزهای ناکامل بود: ظروف سفالی یک وری که هنوز اثر دست پیشه ور بر آن مانده یا مسیر باغچه هایی زیبا در حواشی خزه گرفته اند. لازم است برای جبران نگرش مدرنیته، فلسفه غیرکمال گرایی را در سرتاسر زندگی بکار گیریم. فلسفه ای که میتواند در روابطمان زیربنای مدارا و خوش خلقی باشد. آنچه در عشق می جوییم، بیش از آنکه موجودی کامل و بی نقص باشد، کسی ست که باید نقص های متعددش را با بصیرت و در زمان مناسب به ما هشدار دهد تا با یکدیگر بکوشیم و سازگار شویم و بپذیریم."
موسیقی: Perfectly Imperfect اثر Declan Donovan -
زندگی عاریتی یا اصیل؛
از نگاه مارتین هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلماتی، شاخصه اصلی زندگی اصیل تلاش در یافتن مسیر صحیح بر مبنای باورهاییست که بر آنها معتقدید. به خود وفادار باشید و لحن و صدای خود را دریابید. و برای عاریتی زیستن کافی ست وفاداری به خود را فدای وفاداری به دیگری کنید. کافی ست از ترس قضاوت اطرافیان صدای خود را خاموش کنید و کلامتان انعکاس صدای دیگران شود -
استر پرل (Esther Perel) رواندرمانگریست که عمدهی آثارش به تحقیق در باب این موضوع میپردازد؛ "تنش بین نیاز به امنیت (عشق، تعلق و نزدیکی) و نیاز به آزادی (تمایل جنسی، ماجراجویی و فاصله) در روابط عاطفی". پرل معتقد است که با توجه به گرایش فرهنگ مدرن به سکولاریزاسیون و فردگرایی و همچنین عطش انسان معاصر به کسب هرچه بیشترِ "احساس خرسندی و رضایت" از زندگی زودگذر، انتظارات هر فرد از رابطهی عاطفیاش بطور چشمگیری فزونی یافته است. پرل بر این باور است ؛"هیچگاه انتظارات فرد از ازدواجاش تا بدین حد زیاد نبوده است؛ از یک طرف، انسان معاصر در طلب آسایش روانی است و برای کسب این مهم او نیاز دارد که عواملی چون ثبات، احترام، امنیت و وابستگی را از رابطه عاطفیاش کسب کند. از سوی دیگر، همین انسان، تشنهی رازآلودگی و ماجراجویی در زندگی و فرار از یکنواختی و کسالت است". پرل راهحل برونرفت از تناقض میان این دو جنس نیاز را در بازتعریف مفهوم "تکهمسری" جستجو میکند. او با تاکید بر اهمیت کیفیت خانواده هستهای و با استفاده از اصطلاح "بازیابی و تعمیر یک رابطه عاطفی"، به مرحلهای از یک رابطه دراز مدت اشاره میکند که هرکدام از زوجین در صداقت و صراحت کامل نیاز به تجربهای کوتاه مدت با شخصی سوم را طلب میکنند. از این حیث، استر پرل چنین رابطهای با فرد سوم را نه یک خیانت (خیانت ریشه در رازداری و مخفیکاری دارد) که بعنوان بخشی ناگزیر از یک رابطهی باز (open relationship) تلقی میکند. از نظر او در رابطههای پنهانی، زوجین سعی دارند که با حفظ پایداری و امنیت خانواده، آزادی و خودمختاری را هم داشته باشند؛ و این رابطه و وابستگیِ ناممکن، باعث ایجاد چالشی بزرگ در زندگی آنها میشود. اما در حالت دوم، پیدا کردن نفر سوم بدین معناست که "من میخواهم خودم را در جای دیگر پیدا کنم؛ و با قدرت بیشتری به زندگی اصلیام برگردم
موسیقی اپیزود؛ Sacrifice اثر التون جان -
هر فرد برای پیاده سازی طرح کلی ماجرای زندگیش میتونه از دو ابزار تئوریک کمک بگیره. یکی الگوی معروف جورف کمپل، و دیگری یه مفهوم تئوریک تحت عنوان "رویداد یا باصطلاح انگلیسی Event"؛ مفهومی که در ادبیات برخی از فلاسفه آلمانی برای تبیین ایده های فلسفی استفاده میشده. الگوی جوزف کمپل سادهست. جوزف کمپل بعد از مطالعه مفصل اساطیر و داستانهایی که از دیرباز تا به امروز نگارش شده، به این نتیجه میرسه که یه الگوی تقریبا مشابه و تکراری در شیوه روایت اکثر این داستانها استفاده میشه؛ شخصیت اصلی ماجرا، برحسب یک اتفاق، تصمیم یا درکی نو، از وضعیت یک که وضعیت معمول و روزمره زندگیشه وارد وضعیتی جدید میشه. وضعیتی که تجربیاتی متفاوت و بعضا غیرقابل پیش بینی رو براش بهمراه داره. این شخصیت برای مدتی در این وضعیت سیر میکنه، در پایان به نگرشی جدید میرسه و مجددا وارد وضعیتی میشه که بیشباهت با همون وضعیت اول نیست. همه ما در داستان بلند زندگیمون از این دست سفرها رو پشت سر گذاشتیم. تجربه چند سال حضور در دانشگاه، تجربه عشق، شکست، مهاجرت، از دست دادن یک عزیز، مثالهایی از این سفره. گرچه باید دید چه سفری، ارزش تبدیل شدن به یک داستان خوب رو داره. من برای پاسخ به این سوال از مفهوم "رویداد" کمک میگیرم. "رویداد" همون نقطه عطفیه که در زندگی معدودی از آدمها به کرات اتفاق میفته، در زندگی بعضیها کمابیش و در زندگی برخی هم شاید هیچگاه اتفاق نیفته. رویداد اون لحظهایه که طوفانی ناگهانی در وجود فرد بپا میشه، ذهن مرحله ای از هشیاری رو تجربه میکنه، نگرشی نو حاصل میشه و داستان زندگی شخص پتانسیل ورود به فصلی جدید رو پیدا میکنه. "رویداد" گرچه یه لحظه نابه و به آنی دنیای درون فرد رو دستخوش تغییرات جوی شدید میکنه، اما ماحصل مدت زمان مدیدیه که فرد با نگاهی واقعگرایانه درصدد کسب تجربه و صد البته آگاهی بوده
موسیقی متن https://musicgeek.ir/eleni-karaindrou-to-vals-tou-gamou/ -
فردریش نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی، قائل به دو نوع از آگاهی بود. یکی آگاهی نسبت به حقایق بنیادین زندگی؛ حقایقی چون مرگ و تولد، تنهایی، ناتوانیهایمان و ... دانسته هایی که اغلب به تلخکامی انسان میافزاید، چشم اندازی تیر و تار را ترسیم میکند و زیستن را دشوار میسازد. دوم، آگاهی هایی از جنس خیالهای سودمند. خیالهایی که اگر همزمان و در تکمیل با دانسته های جنس اول شکل گیرد، نه فقط فریبنده نیست که منجر به ایجاد "امیدهای مبتنی بر عمل" خواهد شد. امیدهایی نه از جنس خوشبینیهای دمادم که آیندهای روشن را قطعی میپندارد بی آنکه منجر به عمل شود، بلکه امیدهایی که هم تحمل مواجهه با حقایق تلخ بنیادین را ممکن میسازد و هم، مهمتر از آن، زمینهای برای اقدامی موثر را فراهم میکند؛ شجاعتهایمان، گذشتهایمان، پشتکارهایمان، صبوریهایمان و تمام آنچه ما را در شرایطهای سخت زندگی مقاوم داشته و پیش میبرد، ریشهای در خاک این خیالهای سودمند دارد موسیقی؛ https://soundcloud.com/nazli-heydarian/fereydoon-farrokhzad-marge-man?ref=clipboard&p=a&c=0&si=471e94384732406c93ef0f1261d7fbe9&utm_source=clipboard&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
https://soundcloud.com/user1883885/serenade-by-franz-schubert?p=a&c=0&si=57836c37cf6448c9add6c72c112a9647&utm_source=other&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
https://soundcloud.com/yasan-parto/eleni-karaindrou-adagio-from?ref=clipboard&p=a&c=0&si=03bfe7ac8daa42168a9597f3194086c0&utm_source=clipboard&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing -
ایوان کلیما، نویسنده مطرح اهل چک، در کتاب "روح پراگ" مینویسه؛ قلمرو ذهن و جان هر فرد، تنها قلمروییست که حکومتهای دیکتاتوری قادر به تسخیرش نیستند. در این اپیزود مختصری از مقاله "فرهنگ علیه توتالیتاریسم" رو خواهید شنید و البته خواهم گفت که در فصل سوم "رادیو اِروس" چه چیزی در پیش خواهیم داشت
معرفی کتاب؛ "روح پراگ" اثر ایوان کلیما ، ترجمه خشایار دیهیمی ، نشر نی -
سهم عمده ای از هویت نسل جدید را کالاهای مصرفی با محوریت بدن تشکیل میدهند. از انواع استایل پوشش با برندهای مختلف تا انواع مدلهای آرایش، تتو و غیره... در واقع این هویت سعی میکند مبتنی بر ویژگیهای اکتسابی باشد. خلاقیتی بخرج دهد، خودساخته باشد و تا جای ممکن منحصربفرد. درست برخلاف نسلهای پیشین مثل پدران و مادران ما که هویتشان انتسابی بود و از محل تولد، قومیت، نام خانوادگی و جنسیت نشات میگرفت.
ماجرای این اپیزود به مسئله مهم "شکاف نسلها" میپردازد -
ژان ژاک روسو در سال ۱۷۶۱ میلادی در رمان خود بنام "الوئیز نو"، حال و روز قهرمان جوان رمان، سنپرو، را اینگونه توصیف میکند؛ سنپرو که بهتازگی از روستا مهاجرت کرده، زندگی در کلانشهر را بمثابه "نزاع دائمی گروهها و فرقهها، و جزر و مدّ بیوقفه پیشداوریها و عقاید متخاصم" تجربه میکند. " همگان پیوسته گفتار و کردار خویش را نقض میکنند" و "همه چیز گنگ و مهمل است، اما هیچ چیز تکاندهنده نیست، زیرا همگان به همه چیز عادت کردهاند".
سنپرو پس از اقامتی چندماهه در کلانشهر به معشوقهاش مینویسد؛ "تازه دارم آن حالت مستی و گیجی را حس میکنم که این زندگی پرتنش و متلاطم آدمی را در آن غرق میکند. با این شمار کثیر اشیا و موضوعاتی که از برابر چشمانم میگذرد، رفتهرفته گیج و منگ میشوم. از میان این همه چیزهایی که برایم جذاب است، حتی یکی نیست که دلم را اسیر خود سازد، و با اینحال مجموعه آنها بروی هم احساساتم را چنان تحریک میکند که از یاد میبرم چه هستم و به که تعلق دارم.
برگرفته از کتاب "تجربه مدرنیته" اثر مارشال برمن، ترجمه مراد فرهادپور
موسیقی متن؛ "باله فندقشکن" اثر چایکوفسکی -
مکانهای عمومی کلانشهرها را رصد کنید تا ببینید؛ زناننسلدیروز آنگونه که باید دختراننسلامروز را در نافرمانیمدنی از حجاباجباری همراهی نمیکنند؟ حالا که گشتِمنحوسِارشاد برای مدتی نامعلوم به پستویی خزیده و تنِ نزارِ آزادی اندک فرصتی برای احیاء جان دارد، حالا که نور جنبشی نو میتواند ریشه اتحادی زنانه را در بستر مفاهمهای سیاسی-اجتماعی بگستراند، حالا که افتادن هر شال از سر بر شانه دلالتیست بر سقوط یک بنای فاسد و پوسیده... درونماندگار (immanent) و فرارونده (transcendent) دو صفتی هستند که در پاسخ به چرایی انفعالِ جمعیِ زناننسلدیروز یاری رسانند.
در این اپیزود نوشین، خانم سیوهشت سالهای که اخیرا در کلاسهای اسپیکینگ آیلتس شرکت کرده، از تجربه خود میگوید.
موسیقی: Almost Worried Eyes
آلبوم "بخاطر سنگفرشی که مرا به تو میرساند" اثر فردین خلعتبری -
"ساحتِ فردی" یا همان داستانهای شخصی هر انسان و "ساحتِ جمعی" یا همان روایتهای مشترکی که قرار است با دیگران شکل بدهد، نیاز به "پل" داره. پلی که ستون در خاک "سواد عاطفی" میزند. همان حوزهی تربیتی که دولتمردان یک حکومت تمامیتخواه از مردمانشان دریغ میکنند تا در بزنگاههای سیاسی-اجتماعی، روایتهایِ مشترکِ مسنجمی بین اعضای آن جامعه شکل نگیرد.
در این اپیزود، نیکول واکر تجربهی شخصیاش را به اشتراک میگذارد.
کلید واژههای انگلیسی استفاده شده در اپیزود؛
Emotional literacy/Civic education
موسیقی: ترانه "قدغن" از شهریار قنبری -
مسئله نویسنده این ماجرا، مسئله اکثر ما ایرانیهاست: مسئله ذهنی که دچار برزخٍ. ذهنی که در موقعیتهای مختلف بجای ابراز وجود، مدام باید مکث کنه تا ببینه چی دقیقا درسته و چی دقیقا غلط. و البته که گاهی اوقات موقعیت بمراتب پیچیده تر هم میشه
لینکهای تهیه کتاب:
+447475462064 WhatsApp
www.mehripublication.com
[email protected] -
یک رابطه عاطفی رو بهتره ترک کنید اگر به یکی از این سه اصل مهم آسیب بزنه؛ استقلال فردیت، عزت نفس و آرامش خاطر. در این اپیزود از تجربه یک دختر ایرانی خواهید شنید
-
یک انفجار هویتی: صبح از خواب بیدار میشی، مطابق معمول صفحه ایمیل رو باز میکنی و در کمال تعجب میبینی یه ایمیل ناشناس داری. یک نفر نوشته:"سایت 23andMe اعلام کرده که شما خواهر من هستید. ممنون میشم باهام تماس بگیرید."
در این اپیزود، کاما از این تجربه عجیب میگه
موسیقی این اپیزود؛ only you اثر Ambros Seelos -
کایلا، خانم ۳۴ ساله این داستان، بعد از پشت سر گذاشتن دوره قرنطینه و آشنایی با یه مرد عجیب، بدنبال یه تعریف شسته رفته از مفهوم "تنهایی" میگرده
- Show more