Episodios
-
در این قسمت، پدر و مادر باران و فاران برای تموم شدن کتاب اطفال جشن کوچیکی میگیرن، اونا تهیه کننده برنامه و خاله خورشید رو هم دعوت کردن که تو جشنٰشون شرکت کنن
-
دراین قسمت باران و فاران به همراه مادرشون، یک سری کیسه پارچهای درست کردن و بین همسایهها پخش میکنن تا موقع خرید به جای پاکتهای پلاستیکی ازش استفاده کنند.
-
¿Faltan episodios?
-
در این قسمت باران و فاران بعد از چند هفته کلاس پیانو رفتن، از کند پیش رفتن کلاس خسته شدند و تصمیم دارند به پدر و مادرشون بگن که دیگه نمیخوان تو کلاسا شرکت کنند.
-
در این قسمت باران و فاران به همراه مادربزرگشون در حال درست کردن غذا و دسر هستند که مادربزرگ در مورد پیرمردی که تو روستاشون زندگی میکرده، خاطرهای تعریف میکنه.
-
در این قسمت باران و فاران همراه مادرشون دارند کتابهای مدرسه دو تا از دوستانشون که مشکل دارند رو جلد میکنند تا به دوستهاشون کمک کرده باشند. در همین حال مادربزرگ که تازه دعا خوندش تموم شده میآد پیش بچهها.
-
در این قسمت فاران بعد از این که همراه باران و پدر و مادرش یک فیلم دیده، تصمیم میگیره که در آینده پرستار بشه تا بتونه به انسانها کمک کنه.
-
دراین قسمت مادربزرگ بچهها به دیدنشون اومده. شب، قبل از خواب، برای بچهها قصهای در مورد این که حتی در بدترین شرایط هم باید امیدوار بود تعریف میکنه.
-
دراین قسمت باران مشغول صحبت کردن در این مورد است که همکلاسیهایش به او میگویند ترسو، چون قوانین مدرسه را رعایت میکند، که ناگهان صدای شکستن شیشه میآید.
-
دراین قسمت فاران و باران به همراه پارمیس، یکی از دوستانشون، تصمیم میگیرند در مورد موضوع درسشون، محبت و اتحاد، یک نقاشی بکشند و رنگ کنند.
-
دراین قسمت فاران و باران به همراه پدر و مادرشون در حال تماشای برنامه کودک هستند که ناگهان برق قطع میشود. هوا گرم است و بچهها از این قضیه کلافهاند.
-
دراین قسمت فاران اجازه نمیدهد که خواهرش از اسباببازیهایش استفاده کند و باران از قضیه ناراحت است و میگوید که فاران انقطاع ندارد.
-
دراین قسمت همسر یکی از آشنایان در بیمارستان بستری شده است. پدر جویای حال او میشود و به همراه مادر خانواده در مورد داشتن شفقت و مهربانی در زندگی، با بچهها حرف میزنند.
-
در این قسمت، باران و فاران در پارک مشغول بازی هستند که معلم خود را میبینند. در حالی که تصمیم میگیرند برای سرسره بازی به قسمت دیگری از پارک بروند باران باید مواظب دوچرخه دوستش باشد.
-
در این قسمت باران و فاران در حال رنگ کردن گلدانهای سفالیای هستند که مادربزرگشون به اونها هدیه داده که ناگهان باران باعث شکستن گلدان فاران میشود.
-
در این قسمت باران و فاران تو حیاط خونه مادربزرگشون مشغول بازی هستند. فاران تصمیم میگیره که از درخت بالا بره که از درخت میافته پایین، اما اتفاق خاصی نمیافته و همه به خاطر این موضوع شکرگزارند.
-
در این قسمت، باران و فاران به همراه دوستانشون تو کلاس درس هستن و در مورد این که چه کسی بهتر درس رو حفظ کرده صحبت میکنند. در ادامه معلم در مورد تواضع و فروتنی درس میدهد.
-
در این قسمت، باران و فاران همراه پدرشون برای خرید به فروشگاهی رفتن که خیلی شلوغه. در حالی که مدتی تو صف بودن، خانم پیری از اونها درخواست میکنه که بذارن اول ایشون حساب کنه
-
در این قسمت باران و فاران در حالی که دوستانشان مشغول بازی هستند، به قول خود عمل کرده و تکالیفشان را انجام میدهند. در ادامه داستانی در مورد خلوص میشنویم.
-
در این قسمت باران و فاران همراه پدر و مادر، به دیدن خاله خود که به تازگی تصادف کرده است میروند. در طول قسمت در مورد اهمیت شادی و این که چطور شاد بشیم صحبت میکنند و در نهایت دور هم بازی میکنند.
-
در این قسمت پارمیس، همکلاسی باران و فاران، مداد رنگیهایش را فراموش کرده است. آنها تصمیم میگیرند مدادرنگیهایشان را به پارمیس قرض دهند. در طول این قسمت، معلم از اهمیت سخاوت و بخشندگی میگوید و داستانی در مورد حضرت عبدالبها میشنویم.
- Mostrar más