Episodit
-
لینک لایو آنوشارو اینجا میذارم برای کسایی که دوست دارن از زبون خودش بشنون. پیشنهاد میکنم حتمن گوش کنین…. (https://instagram.com/p/C7Zee7SuHji/) / برو دنبال دلت، روزیت میافته دنبالت/ به هوای رزق و روزی نرخ زیر پا دلت
-
نه از دشنامها غمگین، نه از تحسینها شادان. کلید زندگی این شد: «سپردن، گوش دل، بر جان» / دوره های تمرین برای تمرین (فرایند) هم که معرفی کردم و پیشنهاد کردم هم این هست وبسایتش: https://banabarzist.ir/
-
Puuttuva jakso?
-
هر چیز که در جستن آنی، آنی
-
ای رفته به چوگان قضا همچون گو، چپ میرو و راست میرو و هیچ مگو / کآنکس که تو را فتاده اندر تک و پو، او داند و او داند و او داند و او _____________خداروشکر فعلا مساله آپلود حل شده اما این وقفه باعث شد به ویدیویی کردن اپیزودها و قرار دادنش در یوتیوب فکر کنم که دارم بهش میپردازم . نسخه صوتیش رو اینجا قرار خواهم داد. ممکنه داستانهای تکراری تعریف بشه. پیشاپیش یاداوری میکنم که این تکرارها خوبه… و سازنده… چون داره باورهای درست میسازه…
-
میکوشم که مسافر باشم. بدانم که در سفر هستم. توی سفر، به سفر دیگری رفتم. وقتی برگشتم پیش دوستانم حس کردم برگشتم به خانه. اما هنوز به خانه باز نگشته بودم. خانه تهران بود. این آگاهی رو برام داشت که به هر خانه ای که حس خانه بدهد هم برگردیم باز خانهی اصلی ما نیست. خانهی اصلی جایی ست که از آنجا به این دنیا آمدیم./ مهاجر بودن هم برایم مساوی ست با بند گسستن و از قید هر گونه وابستگی رها شدن و عبور کردن و در حرکت بودن….
-
رفت خواهی، اول ابراهیم شو…
-
رفت خواهی، اول ابراهیم شو…. / دوستان فکر میکنم به دلیل اینکه فضای ابری تمام شده تا اطلاع ثانوی امکان بارگزاری مطلب نخواهم داشت…
-
هر نفس میخواندم با صد فسون/ با ندای ارجعی از اندرون / هر کجا کج میروم پا مینهد / میزند بانگ الیه راجعون …… م.
-
زور زدنی نیست… با لذت بردن و هماهنگی با نیروی درون، اتوماتیک در هارمونی قرار میگیریم. در جای درست… / یکی از عکسایی که امروز گرفتم (همونجور که گفتم) رو میذارم بعنوان کاور این پست…
-
نمیدانم، نمیدانم، نمیدانم. این تمام چیزی است که میدانم
-
زنهار از این بیابان این راه بی نهایت… / اینها صرفا تجربه ست. ممکنه روشنی بخش باشه یا نباشه… / امیدوارم که باشه / اگر نبود ازش عبور کنید
-
بند بگسل باش آزاد ای پسر
-
معشوق همینجاست بیایید بیایید
-
خیلی وقتها از ترس اینکه مبادا بهمون بگن: تازه به دوران رسیده، چیزهایی که به دست میاریم رو جدی نمیگیریم و براشون جشن نمیگیریم. من سر به پروژه ای یه ماشین خیلی خوب سوار شدم. انقدر ذوق داشتم که نشستم پشت فرمونش که حد نداره. من جذبش کرده بودم. هم اون کارو و هم حس خوب پشت فرمون یه ماشین خفن بودن رو. کارمون که تموم شد و برداشت انجام شد من ار گروه خواهش کردم که خودم ماشینو ببرم داخل پارکینگ. ریسک داشت ولی انقدر شوق رانندگی باهاش در من زیاد بود که برام مهم نبود. اونجا یکی دو تا جمله شنیدم مثل اینکه «ندید بدید». این دو تا کلمه میتونه نابودمون کنه و کودکمون رو و کیفیت اون لحظه رو ازمون بگیره. / عمیق تر که میشیم میبینیم که ما خودمون نسبت به بقیه این حس رو داریم. باید شروع کنیم به از بین بردن این حس مخرب تا ورق برگرده و اینجوری کیف میکنیم با تجربه هامون. با تحسین کردن دیگران و خوشحال شدن براشون کم کم این اتفاق میافته. وقتی کسی داراییش رو نشون میده به جای اینکه بگیم «داره پز میده» بگیم مبارکه. حتا اگه واقعا اون داره پز میده اما ما تحسین کنیم و بگیم برای اون شده برای من هم میتونه بشه. مبارکش باشه. / به جای «بابا من سفر اروپامو میدونی کی رفتم؟! این تازه رفته» بگیم «یاد اولین سفر خودم افتادم و کیفیتش برام زنده شد. واقعا هم شادی داره. خدایا شکرت» / تعداد کسایی که تو دو میدانی مدال آوردن از حساب خارجه ولی ولی ولی همیشه، همیشه و همیشه اولین باری که یه بچه بعد از کلی زمان تاتی تاتی میکنه قابل جشن گرفتنه…. موضوع احساس خوبیه که تجربه میکنیم… و اون کیفیتیه که بوجود میاد… همین. احساس خوب مساویه با اتفاقات خوب
-
شکر از شکرست آستین پر، تا بر سر شاکران فشاند
-
ترجمه کلیپ آخر رو بزودی اینجا قرار میدم.
-
ز آیههای سیه هر طرف حکایتهاست
بخوان همیشه چون ایوب از آیههای سپید
م. (منصور نصیری) -
هر چه شد بگو: به نفعمه.
هر چه قدر ظاهر اتفاق ناخوشایند بود بلند بگو: به نفعمه و بیشتر باورش کن.
اعتماد کن. اعتماد کن. اعتماد کن. -
با رفتارت داری نشون میدی چی رو دوست داری
به طبیعت نشون میدی
با رفتارت تعیین میکنی لیاقتت رو
نه با چیزایی که میدونی
نشون میدی لایق چه چیزی هستی
دنیا تو رو لایق همه چیزای خوب میدونه
زندگی به تو نگفت دوست داشتنی نیستی
هیچ موجود طبیعی ای به تو بی احترامی نکرده غیر از خودت
واگذار کن نتیجه رو به او، تو نمیدونی چی برات خوبه.
حسین عربزاده
خواهی که شراب حق تو را مست کند؟
بگذر ز شرابهای انسانی پست
خواهی که خلاص جان ببینی با چشم
بگذر ز هر آن دوا که در بیرون هست
م. (منصور نصیری) - Näytä enemmän