Episodes
-
این روز را بهانهای قرار دادم تا یک مقاله از آسو معرفی کنم درمورد رویکرد دو کشور اروپایی در مقابل معضل اعتیاد. یکی پرتغال و دیگری ایسلند.
با اینکه این روز مخصص شده است به روز بدون دخانیات، اما این فرصت را غنیمت شمردم تا دقایقی به «اعتیاد رفتاری» بیاندیشیم. وقتی درباره یک تهدید صحبت بهمیان میآید همیشه کودکان، نوجوانان و جوانان هستند که ممکن است بیشترین آسیب را متحمل شوند. اگر قرار است مشکلاتی مانند اعتیاد برطرف شود، درستتر شاید این باشد که ما به صورت درازمدت به حلمسئله بیاندیشیم و راه سلامت را برای نسلهای آینده هموار کنیم. علاوه بر این که تلاش میکنیم حالِحاضر را نیز دریابیم.
هیچ شکی نیست که برای ایجاد تغییرات فرافردی، نیاز به مشارکت یکایک افراد جامعه و موسسههای مختلف وجود دارد اما این به آن معنا نیست که ما بهصورت فردی هیچ توانی از خود نداریم.
حداقل اگر در اطراف خود دوست یا نزدیکی را میشناسیم که با این «رفتار» درحال کشمکش است شاید بتوانیم به راههای خلاقانهای فکر کنیم که میتواند در بهبود حال آن یک نفر تاثیرگذار باشد. -
در این قسمت نگاهی میاندازیم به فیلم سید باب: طلیعه آیین بهائی. این فیلم همانطور که از نام آن مشخص است درباره شخصیتی بسیار تاثیرگذار در تاریخ سرزمین ایران به نام سیدعلیمحمد باب است.
سید باب پیامبری ایرانی بود که مردمان بهانتظار ظهورش نشسته و ایستاده، بر پشتبامها دست به آسمان میبردند، در شبها و روزها به درگاه پروردگار دعا و مناجات میکردند تا یا مهدی موعود باشد و ظهور کند و یا حضرت مسیحی باشد که رجعت میکند، ولی حضرت باب برخلاف تصور عموم افراد از غیب ظاهر نشد، او در ۵ جمادی الاول سنهی ۱۲۶۰ مطابق ۲۳ ماه می ۱۸۴۴ در ۲۵ سالگی در خانه کوچک و بیتکلفی در گوشهای از شهر شیراز اعلان فرمود که او است موعود منتَظَر که قرنها اهل ایمان ظهورش را آرزو میکردند.
سید باب بشارتدهنده ظهور حضرت بهاءالله بود. او آمدهبود که با تعالیمش انسانها را آماده کند برای روزی که تاریخ برای رسیدنش سپری شده بود و مژده داد که نزدیک است آن روزی که خداوند، موعود تمام کتابهای مقدسه را ظاهر کند.
او تعلیم داد انسانها را به تحقیق حقایق، منع از تکفیر، نهی از رفتن بر منبر، نهی از توبه و استغفار در نزد انسانها، برابری زن و مرد و مجوز مکالمه و مناظره رویارویی زن و مرد را به پیروان خود داد. -
Episodes manquant?
-
در این قسمت من و بهمن، یکی از دوستانام که دراین رسانه نیز همکار هستیم به مناسبت سالروز حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی این برنامه رو تهیه کردیم.
برنامه این هفته یکی از دوستانهترین برنامههاست؛ انگار که خیام رو کنار خودمون داریم، درحالی که قدردان زحماتاش بهعنوان فیلسوف، ریاضیدان و شاعر هستیم، همچنان هم سعی میکنیم با او همدلی کنیم در رنجهایی که در زندگی میبرده، رنجهایی که شاید سهم عمدهای در شکلدادن جهانبینی او داشته.
ما بدون داشتن نگاه کارشناسانه، راجعبه نگاه خیام، راجعبه تاثیر نگاه خیام در زندگی صحبت کردیم؛ درباره این گفتیم که نگاه خیام با نگاه مولانا متفاوت بوده چون یکی تمرکزش بر زمین بوده و دیگری بر آسمان. -
سومین روز از ماه می ازطرف مجمع عمومی سازمان مللمتحد بهعنوان روز جهانی آزادی مطبوعات یا روز جهانی مطبوعات شناختهشده تا این روز یادآور اهمیت آزادی رسانهها و همچنین وظیفه دولتها برای احترام و حمایت از حق آزادی بیان مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸ باشد.
هر ساله، سازمان گزارشگران بدون مرز فهرستی را انتشار میدهند که کشورها را بر اساس میزان آزادی مطبوعات و رسانهها ردهبندی میکند، این ردهبندیها بر مبنای پاسخهای تحقیقاتی دریافتی از روزنامهنگاران عضو سازمان، متخصصان هر کدام از رشتههای مربوط، حقوقدانان و فعالان حقوق بشر میباشند. در این قسمت به موضوع آزادی بیان بهصورت خاص پرداخته نمیشود، بلکه یک وبسایت معرفی میکنم که بسیار مقالات و آثار ارزشمندی را میتوان در آن مطالعه کرد و سعی کردم مقاله مرتبطی نه فقط با آزادیبیان، بلکه با آزادی نوعانسان با شما به اشتراک بگذارم چرا که آزادی بیان از زیرشاخههای آزادی بشر است و جزو حقوق ابتدایی هر انسان.
این مقاله نوشته آیویوی، هنرمند چینی است با ترجمه عرفان ثابتی؛ در این مقاله او به این اصل میپردازد که حقوق بشر به مثابه یک دارایی مشترک میباشد، به این معنا که اگر حق یک نفر در جامعه ضایع شود، انگار حق تمام افراد زیرپا گذاشته میشود. -
میتوانیم بگوییم عواملی مانند پیوندهای خانوادگی، قومی، ملی، نژادی و… هستند که بین گروههای مختلفی از مردم نزدیکی ایجاد میکنند. این گروهها به باورها، عادات و فرهنگهای مختلفی چنگ میزنند تا هم بتوانند پیوندهایشان را حفظ و تقویت کنند و هم در مواقع بروز چالشها بتوانند به مرجع مشترکی برای حل مشکلات رجوع کنند. یک کشور از مردم مختلفی تشکیل شده که مردماش میدانند که برای حفظ امنیت و عدالتشان، همه باید از سلسله قوانینی پیروی کنند.
آئینها در دورههای مختلف برای بشر به فراخور هر زمان قوانینی تازه آوردهاند و دامنه پیوندهای انسانی را گسترش دادهاند، بنابراین میتوان گفت که از عوامل بسیار مهم ایجاد و پیشرفت تمدنها هستند، اگر نگوییم که تنها عامل هستند.
در فیلم مستندی که در این برنامه معرفی میکنم روایت ظهور آئین بهایی به تصویر کشیدهشده است که در ایران آغاز شد. این دیانت مرزهایی که انسانها توسط آنها بین خود دشمنی و کینه و جنگطلبی برپا کردهاند را ازمیان برمیدارد و ندا میدهد که تمام کرهزمین مانند یک وطن است و انسانها، همگی، هرچهکه هستند، شهروندان این مملکتاند.
حضرت بهاءالله، پیامبر این آئین نوظهور و جهانی، مردم را دعوت میکنند که تمام اوهاماتی را که بینشان سبب اختلاف است را با توجه به خالق هستی و محبت و خدمت به تمام عالم ازبین بردارند و بهشت را بر روی زمین بسازند. -
امروز از فیلمی یاد میکنم ساخته سال ۱۹۹۷ که تضادی جذاب را به تصویر میکشد: کمدی و تراژدی؛ در حالی که این اثر بهعنوان یکی از آثار کمدی موفق در تاریخ شناخته میشود، اما اشکها را سرازیر میکند.
زندگی زیباست اثر روبرتو بنینی که برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان سال ۱۹۹۸ شده است، داستان چشم در چشم شدنِ عشق و امید با جنگ و رذالت است. از سویی پیوند عاشقانه یک زوج را به تصویر میکشد و فرزندی که ثمر زندگی مشترکشان است و سوی دیگر با تمام زیبایی منحصربهفردی که آثار بنینی دارد این خانواده سهنفره را به اردوگاههای نازیها میبرد و از آنها اسیرهایی میسازد که شبیه به هیچ اسیر دیگری نیستند.
گوییدو (نقش اول مرد) که خالق این اثر آن را بازی میکند، مجال ترحم نمیدهد، همینطور که مخاطب اضطرابِ فروپاشی آن زیبایی باشکوه را دارد او شروع میکند به برهمزدن کلیشهها. گوییدو قانون زندگی را به خنده و شوخی میگیرد. او که نمیخواهد صدمهای به روح لطیف فرزندش وارد شود، به او میگوید که تمام این اردوگاه زمین بازی است و نازیها بازیگران این بازی و ما هم باید تلاش کنیم برای بردن و بنابراین باختن را که به معنی مردن است تلطیف میکند.
جنگ از دلآزارترین تجربههای بشری است. روبرتو بنینی با دستآویز قرار دادن زیبایی و شاعرانگی فرصتی ایجاد میکند برای پرورش نگاهی متفاوت به آنچه مصیبتِ صرف میدانیم. یادآور میشود که: در نومیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است. -
ریچارد باخ از نوادگان یوهان سباستین باخ، موسیقیدان بزرگ آلمانی است. او در ۱۹۳۶ متولد شد. ریچارد در جوانی به خلبانی علاقه پیدا کرد و در آن زمینه فعالیتاش آغاز شد اما همزمان میل زیاد و استعداد او برای نوشتن بود که او را به سمتِ دست به قلم بردن هدایت کرد.
در دهه ۱۹۷۰ بود که با دو اثرش «جاناتان مرغ دریایی» و «اوهام» که کتابهای پرفروش آن دوره بود معروف شد.
در همه کتابهای وی میتوان آثار عشق به پرواز را مشاهده کرد؛ در یکی از الهامبخشترین کتابهای او که در این قسمت از آئین آینه از آن نام میبریم به نام «جاناتان مرغ دریایی»، روایت پرندهای را تعریف میکند که میخواهد غایت زندگی خود را بیاید و بنابراین باید از بندهای کهنه و گذشته رها شود و دست از تقلید کردن از سایر همنوعانش بشوید و بال بگشاید و در بینهایت آسمان به اوج برسد. این مسیر برای جاناتان البته با چالشهای سختی همراه است اما انگیزه وی مستحکم و خللناپذیر است.
شاید چند سوالی که بتوان از دل این داستان بیرون کشید اینها باشند که آیا «گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» میتواند همیشه مثبت باشد؟ چه زمان نیاز پیدا میکنیم که به فرهنگ و طرز فکرها و رویکردهای رایج در اطراف نگاهی دقیق کنیم؟ و جسارت تغییر را باید از کجا به دست بیاوریم؟ -
بانگ بلندی عالم را دربرگرفته و یکبار برای همیشه این حقیقت را در تمام اعصار منعکس میکند که هیچ تفاوتی ندارند زن و مرد در آفرینش و همه از جوهر پاکاند و شریفاند و الهی.
در این برنامه به مناسبت روز جهانی زن، مطالبی را مرور میکنم که در آنها بینشی لطیف وجود دارد که مشوق پیشرفت زنان است؛ یکی از افرادی که بیشاز یک قرن پیش بهعنوان یک ایرانی، منادی حقوق برابر زنان بود عبدالبهاء است. او عالم انسانی را به مرغی تمثیل میکرد که برای پرواز به دو بال نیاز دارد که یک بال آن زناناند و بال دیگر، مردان.
عبدالبهاء به دوستداران خود میگفت که تعلیم برابری زن و مرد را باید از خانه خویش آغاز کنند. اگر زنان و مردان در زندگی زناشویی و خانوادگی، آینه تمامنمای این برابری و خدمت به همدیگر نباشند، نمیتوان انتظار داشت در جامعه بزرگتر این برابری تحقق یابد. زن و مرد باید به جان و دل خدمت یکدیگر کنند و در این قسمت هم مساوات داشته باشند. اندیشه برتری در هیچکدام نباید باشد تا فرزندانشان نیز از آغاز، در زندگی خانوادگیشان پدر و مادر خود را مظهر برابری و مهربانی و خدمت ببینند، نه آن که به شعار، خواهان و هوادار برابری باشیم ولی خود، خلاف آن رفتار نماییم. -
بهانه قسمت ۳۸ آیین آینه زمستانی گرم است، که تمام مناسبتهای فصلی را بههم ریخته.
این برنامه را تقدیم میکنم به H2O(آب) که با یک تغییر ساده میتواند منجر به تغییرات بزرگی در سطح زمین شود، بیابانها را پرآب کند و دریاها را بخشکاند، بسوزاند در سرما و مغروق کند در خشکی.
آیا تغییرات کوچک درون هریک از ما نیز میتواند به همین ترتیب موجبات تغییرات بزرگ شود؟ هرچه نباشد بیش از نصفِ بدن ما نیز از این مایه حیات تشکیل شده است، حتما ما نیز از خواص او برخوردار هستیم.
گاهی تماشای اطرافمان با یک نگاه متفاوتِ سادهتر یا طبیعیتر میتواند حداقل امیدبخش باشد و حداکثر مسبب شروع اقدامات بزرگ و اساسی یا اگر این دو حالت را هم در نظر نگیریم، برای لحظاتی میتواند ما را از آشوب این دنیا جدا کند و به یادمان بیاورد که ما نیز از همین اکوسیستم هستیم و جز هماهنگی با آن راه دیگری برای سعادتمان وجود ندارد.پنجره اتاق با زحمت از هزار عشوه قطرهها و هزار و یک التماسِ ما از آسمان، از آبهایی پوشیده میشود که در یک جای دنیا کم است و در یک جای دیگر زیاد؛ هر قطره آب دلش به این خوش است که برایش مرگ و نابود شدنی در کار نیست؛ قطره یک روز بخار است و یک روز اقیانوس، گرفتار چرخهای است که زنده است و زندگی میبخشد. -
«عشقهای خندهدار»: کتابی که خندهدار نیست. بیشتر به یک کمدی تلخ میماند که طعم زنندهای را برای خواننده تداعی میکند از واقعیتی عریان. میلان کوندرا نویسنده متولد چکسلواکی که تبعه فرانسه بوده، خالق کتاب «بار هستی» و «مهمانی خداحافظی» در این اثر خود نگاهی میاندازد به «عشق»، این کلمه محصور مانده در بطن خود؛ کلمهای که اساس عالم و هستی است اما انسانها با تن دادن به دروغ و فریب آن را از میان برمیدارند و به جایش بذر سوءتفاهم، جدل و رقابت و حتی نفرت میکارند. میلان کوندرا این کتاب را در سال ۱۹۶۹ نوشت اما با گذشت تقریبا نیم قرن انسانها نه تنها تغییر رویه ندادهاند بلکه روزبهروز بیشتر باورشان میشود که باید در برابر ارزشهای ضدارزش انسانی و اجتماعی فرمانبردار باشند؛ آئین آینه این کتاب را فراخوانی از سوی نویسندهاش میداند برای شجاع بودن در برابر رفتارهای همیشگی و کلیشهای. میلان کوندرا در سال گذشته مهمانی خداحافظی خود را گرفت و این دنیا را ترک گفت.
-
آلبر کامو فیلسوف، نویسنده، روزنامهنگار و بازیگر فرانسوی-الجزایری متولد ۱۹۱۳ میلادی بود که برنده جایزه ادبی نوبل شده بود. او در جنگ جهانی اول کودکی بود که پدر کارگر خود را از دست داد و سپس با مادرش در تنهایی و فقر سپری کرد؛ سپس در جوانی توانست وارد دانشگاه شود و استعدادها و قابلیتهای خود را کشف کند. او فوتبال را دوست داشت، همچنین به تئاتر عشق میورزید اما در سال ۱۹۳۰ به او گفتند که بیماری سل دارد و بنابراین او نیز دروازهبانی تیم فوتبال دانشگاه را ترک کرد.
نگاه کامو به زندگی تاملبرانگیز است؛ نگاهی پوچگرایانه که زندگی را خالی از معنی میداند اما در عین حال درونمایه آثار وی سراسر خبر از تعهد وی میدهد نسبت به آزادی، حقیقت، زیبایی و مسئولیتهای فردی هر انسان در طول عمرش. برای مثال او در کتاب سقوط پرده برمیدارد از شرافتی که در بطناش دروغی نهفته است و شخصیت اول داستان را توسط خودش محاکمه میکند و یا در کتاب بیگانه معنا را از عدم معنا وام میگیرد، بروزاتِ کلیشهای احساسات را کنار میگذارد و در عوض قصد میکند که زندگی را بااصالتتر، همانگونهای که هست بپذیرد و زندگی کند و عجب ما را به یاد جنایت و مکافات میاندازد که البته کامو از تاثیرپذیرفتگان ادبیات داستایوسکی نیز محسوب است. -
«شناور ماندن» فیلمی که نظر مخالف و بدی راجع بهش نمیشنوید. فیلمی بسیار دردناک که تماشا کردناش ممکن است کمی طاقتفرسا باشد اما در عین حال به دلیل نقاط قوت بسیار و زبان سادهای که دارد، مخاطب را تا لحظه آخر در جایگاه خود نگه میدارد و پیامش را نیز منتقل میکند. راد راسجن فیلمساز استرالیایی که پیشتر با همکاری بهروز بوچانی به ساخت فیلمی بر اساس کتاب رفیقی نه مگر کوهستان: نوشتهای از زندان مانوس مشغول بوده است در اولین فیلم بلند خود «شناور ماندن» توجهها را به سمت خود که اشاره به قاچاق انسان و بردهداری مدرن دارد جلب کرد و جایزه پانوراما از جشنواره بینالمللی برلین را به خود اختصاص داد. وی هدف خود را ارتقاء آگاهی مردمان قرار داده است؛ او امید دارد که مهاجران غیرقانونی کمبوجیایی را از خطرات پیش روی خود و افتادن در دام صیادان دریایی صنعت ماهیگیری تایلند مطلع سازد و مردم سراسر دنیا نیز متوجه باشند که محصولات دریایی خریداری شده خود را به چه بهایی به دست میآورند. در این فیلم که برگرفته شده است از واقعیتی که نمیتوان چشم روی آن بست، جان هزاران کودک، نوجوان و بزرگسال در پایینترین مرتبه خود به نمایش درمیآید. مانند شوخی گزندهای میماند که ببینیم نظامهای سرمایهداری چگونه جان انسانها را به بازی میگیرند و اسیر میکنند تا برای حیوانات خانگی غذا تهیه کنند و در این میان به هر موجود زندهای آسیب میرسانند تا از منافع خود نگهداری نمایند؛ این شوخی غیرقابل باور واقعیت امروز دنیای ماست.
-
قسمت ۳۴: «همیشه تو مقصر نیستی»
اگر فکر میکنید در تمام روابطتان این شمایید که مشکلآفرین هستید و در عین حال بسیار رنج میبرید، در این برنامه معرفیِ کتابِ «شناخت اختلالات شخصیتی قبل و بعد از ازدواج» خاطرنشان میسازد که الزاما همیشه مشکل از رفتار و خوی شما نیست؛ بلکه ممکن است انتخابهای شما فضای ناسالمی را ایجاد کند که در آن، خودِ خود را گم میکنید و بازیچه اختلالات شخصیتی فرد دیگری قرار میگیرید. بنابراین همچنین نمیتوان گفت که همیشه یک نفر «مقصر» است. سهم هر فرد در ساختن یک ارتباط سالم، مستمر و پویا از انتخاب او شروع میشود؛ برای انتخاب آگاهانه نیز احتیاج به دانش، دقتنظر و مطالعه تجربیات دیگران داریم.
کتابِ «شناخت اختلالات شخصیتی قبل و بعد از ازدواج» به ما ابزاری میدهد تا پیش از انتخاب، نهایت هوشیاری را به دست آوریم؛ مثلا از خود بپرسیم «چرا به این فرد خاص گرایش دارم؟» و دلایل عقلی را نسبت به احساس خود کنکاش کنیم و چنانچه در مرحله تحمل مشقات یک رابطه ناسالم هستیم، راهحلهای پیشنهادی به ما میدهد تا بتوانیم شرایط را بر خود و همراه خود هموارتر کنیم. اگر بسیار به شخصی علاقهمند هستید اما در پارهای از اوقات رفتارهای او احساس ناامنی برای شما ایجاد میکند بهتر است زودتر اقدام نمایید و رابطهتان را از خطرات احتمالی آینده حفظ کنید. این کتاب نوشته براد جانسون و کلی موری است که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات ما و شما به چاپ رسیده و هماکنون میتوانید نسخه الکترونیکی آن را نیز تهیه کنید. -
فیلم جنگ جهانی سوم به کارگردانی هومن سیدی اثری است که توانست توجه جشنوارههای خارجی را به خود جلب کند؛ برنده جایزه بهترین فیلم «افق» و جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره ونیز، برنده جایزه ویژه هیئت داوران در جشنواره بینالمللی فیلم توکیو و برنده جایزه بهترین فیلم«لاله طلایی» در جشنواره بینالمللی فیلم استانبول موفقیتی بود که این کارگردان ۴۳ ساله توانست با ساخت ششامین فیلم سینمایی خود بهدست آورد. فیلم جنگ جهانی سوم روایتی است از سیهروزی یک کارگر ساده و کمتحصیلات (شکیب) که زندگی و خانواده خود را در زلزله از دست داده است؛ در یکی از روزهای کاری او بخت وی چنان رقم میزند که وارد یک لوکیشن فیلمبرداری شود و به عنوان کارگر مشغول کار شود، اما داستان زندگی شکیب با شباهتاش به هیتلر و ایفای نقش او در لوکیشن فیلمبرداری گره میخورد و سرنوشت زندگیاش را تغییر میدهد و سایه جنایتهای هیتلر را در افکار او منعکس میکند. علاوه بر موفقیتهای چشمگیر این فیلم در جشنوارههای متعدد و حواشی آن، نقدهای وارد شده بر این فیلم نیز بسیار قابل توجه هستند؛ نقدهایی که نقاط ضعف فیلمنامه و کارگردانی را روشن میکنند و البته در مقایسه با فیلمهای دیگر هومن سیدی به آینده حرفهای وی چشماندازی امیدوارانه دارند. تماشای این فیلم با نگاه «شناختی» به شخصیتپردازیها، در مقایسه با نگاه «هنری و حرفهای» به یک اثر سینمایی میتواند برای مخاطب مطلوبتر باشد.
-
پاییز:فصلی که شاعرانش رشتهکلام را گم میکنند
در این قسمت راه بریم روی برگهای پاییزی، صورتمون رو بگیریم رو به آسمان و به باران اجازه بدیم به زبان خودش صورت ما «مخلوقات پیچیده» رو نوازش کنه.
نیاز بود که از ابتدا تاکید بسیار بر این موضوع انجام دهم که: به هیچوجه در بین صحبتهای آنیتا قصد این وجود ندارد که رنجهای بشر کم شمرده شوند و یا کوچکترین سختی را برای هیچ موجود زندهای حق بدانم.
جان مطلبم را اینطور توضیح دهم:
آیا میتوانیم ادعا کنیم که تمام سختیها و رنجهای ما صرفا برآمده از موقعیتهای دشوار و بلایا و ظلمها است؟ یا اینکه میتوانیم در گوشه صفحه زندگیمان این نکته را نیز یادداشت کنیم که «گاهی فکر، حس، رفتار، قضاوت، تصمیم و عملکرد ما از وقایع است که اوضاع را بغرنج میکند»؟
آیا باید بین آسمان و زمین سقفی عایقشده تعبیه کنم یا روزهای بارانی چکمه و چتر بردارم و در ابعاد وسیعتر ساختمانساز بااخلاقتری باشم تا خسارتها را به حداقل برسانم؟ -
در این عالم ناشناختهها بسیارند و تفسیرها و تئوریها نیز بیشمار.
هر چه موضوعات غامضتر و اسرارآمیزتر، میل آدمی برای پرسشگری و کشف بیشتر.
از جمله موضوعاتی که از ازل تا ابد با انسان همراه بوده «خواب و رویا» است. به گذشته که نگاه میکنیم میبینیم که بشر حتی از «خواب» برای تصمیمگیریها و قضاوتهای خود استفاده میکرده است؛ اما توجه به این نکته نیز ضروری مینماید: هرآنگاه که نگاه ما به مسائل تکبعدی شود و نتوانیم خود را با علم روز پیش ببریم دچار خرافات و وهم میشویم.
از دیرباز فلاسفه اگزیستانسیال دست به موشکافی هستیشناسانه انسان زدهاند و روانشناسان نیز شانهبهشانه آنها بالهای خود را گشودهاند تا بتوانند به وسیله نظریهها و بررسی پدیدههایی مانند خواب پاسخ جامعتری به پرسشهای بنیادین بشر بدهند تا بتوان این پاسخها را در جهت سلامت بیشتر فردی و جمعی به کار گرفت.
یکی از کتابهای بسیار مفید در این زمینه «تفسیر خواب در رواندرمانی اگزیستانسیال از نظریه تا کاربست» نوشته ایمان صحاف و همکارانش است که در انتشارات جامی به چاپ رسیده است. این کتاب را همچنین به صورت آنلاین میتوانید در سایت فیدیبو خریداری و مطالعه نمایید. -
در این قسمت از #آئین_آینه:
با یک نویسنده زن باورمند به دیانت بهایی آشنا خواهیم شد به نام «انیسا دهقانی». او در ایران متولد شده و زندگی کرده است ولی در جوانی پس از آنکه به دلیل باورش دستگیر و زندانی شده، مجبور به ترک وطن میشود و از ایران مهاجرت میکند. کتاب «قطار چهارشنبهها» را انتخاب کردم، چرا که فکر میکنم خود نویسنده نیز در جایی از زندگی شخصی خود توانسته به جای حداقل چند تن از شخصیتهای این داستان فکر کند، تصمیم بگیرد و زندگی کند. شاید هم همه آنها را تجربه کرده باشد. داستان آشنای عشق به وطن و هموطنهایی که گاهی فکر میکنیم: بیشترین درجه خشممان را برمیانگیزند؛ داستان عشقهای نافرجامی که مانند سهنقطههای بی سروته در فرودگاهها و ترمینالها و گاهی گرگ ومیش مرزبانیها رها میمانند و دیگر هیچ صاحبی پیدا نمیکنند؛ داستان آن لحظهای که شک میکنیم به فکرهایمان و گاهی فکرهایی که میکنیم به دودلیهای خود. نام «انیسا دهقانی» را در موبایل خود جستوجو کنیم، برای چند لحظه به چهره یک زنِ مهاجرِ عاشقِ وطن خیره شویم و در دلهایمان پیمان ببندیم که منبعد گاهی در سکوت و بدون قضاوت قطارها را تماشا کنیم و مسافرهایش را دوست بداریم، شاید روزی خود ما یا عزیزانمان در آن قطار، یک صندلی رزرو کردهباشیم. -
قسمت۲۹ #آئین_آینه را تقدیم میکنم به کسی که این روزها نه فقط دنیای هنر از پرکشیدنش اندوهگین است، بلکه هر کسی که فقط یکبار کارهای او را تماشا کردهباشد «دایره مینا» یا «هامون» را «بانو» یا «سنتوری» را، این فقدان برایش دشوار مینماید.
او در آمریکا فارغالتحصیل از رشته فلسفه شد. شاید به دلیل معنایی که سیاست در فرهنگ زبان فارسی دارد بتوانیم بگوییم که آثار فلسفی او رنگ یا انگ سیاسی بودن نیز به خود میگرفت اما سینمای او ایدئولوژیک یا مغرضانه نیست. او پرسش میکند و توسط مطرح کردن پرسشهایش مخاطب را به چالش میکشد. شهرت داریوش مهرجویی تنها محدود به مرزهای ایران نمیشد؛ اثری مانند «گاو» که میشود گفت یکی از آثار پیشرو موجنو سینمای ایران است و درونمایه آن اجتماعی است در سال ۱۹۷۱ جایزه فیپرشی(منتقدان) تنها جایزه جشنواره ونیز را از آن خود کرد و این موفقیت هنری توانست جوایز جشنوارههای برلین، شیکاگو و لسآنجلس را نیز کسب کرده و در انگلستان به اکران دربیاید.
داریوش مهرجویی در ماه مهر، با بیمهری در کنار وحیده محمدیفر(همسرش) از دوربین و قلم خداحافظی کرد، پیانو و سنتور را رها کرد و ما را در سوگ خود تنها گذاشت. حالا دیگر نه لژیون دونور و نه هیچ جایزه بینالمللی دیگری به چشممان نمیآید، اما نگاه تو به زن و دغدغههای اجتماعی است که برایمان باقی خواهد ماند. -
در این قسمت از #آئین_آینه:
آنیتا کتابی معرفی میکند از شاهرخ مسکوب به نام «روزها در راه» که شامل یادداشتهای روزانه و رویاروییهای وی است با چالشهای فکری خودش؛ از شاخصترینِ این چالشها مرگ است.
یکی از پرسشهایی که این اندیشمند در آثار دیگرش نیز بسیار ظریف به آن میپردازد را میتوان به این شکل مطرح کرد که آیا میشود چون اسفندیارو سیاوش قهرمان بود اما به دنبال راهی گشت تا بدون مردن، جاودان شد و همچنان در راه حقیقت استوار ماند؟
آیا امروز سرکشیدن جام شوکران را باید جلوهای جدید بخشید و یا در ایثار و گذشتن از جان و شور و نشور است که حقیقت، مجال ظهور پیدا میکند؟
شاهرخ مسکوب پاسخی قطعی به ما نمیدهد اما با انتخابهایش در زندگی شخصی، میتوان دریافت دشواریهایی چون بیماری و تنگدستی و از جایی بهبعد غربت به عنوان یک راندهشده از وطن، چگونه ذهن او را از جستوجوی حقیقت باز نداشت.
باید مسکوب را خواند چرا که او توصیفهای عاشقانهاش از وطن را لباس نژادپرستی یا تعصب نمیپوشاند؛ و باید مسکوب خواند چرا که بیابانها و کوی و برزنهای زبان فارسی را میداند.
وی نه تنها نویسنده و اندیشمند، که مترجم نیز بود و بهعنوان یکی از بزرگترین شاهنامه پژوهان ایرانی شناخته میشود که مجبور به ترک وطن شد. -
در این قسمت از #آئین_آینه دست و دلم با هم همراه شدند تا برای شما چیزهایی بگم که خیلی وقت پیش باید میگفتم. گاهی درد و دل کردن با یک دوست ناشناس هم میتونه خیلی دلگرمکننده باشه.
به یک انسان دیگه برسی و بگی: راستی به نظر تو ما انسانها واقعا فقط و فقط حیوانات ناطق هستیم و یا اشرف مخلوقات؟
فکر میکنی هدف خلقت چیه؟ اصلا بهنظرت هدفی وجود داره؟
بهنظرت چه فرقی میکنه به عالم پس از مرگ فکر کنیم، یا باور داشتهباشیم که تمام زندگی در این دنیاست؟
آنیتا هم مثل خیلی از شما پر از سوال بیجوابه؛ اما فکر میکنه قرار نیست در این دو روز دنیا به پاسخ کاملی برسه بلکه در جادهی جستوجو بودن، در کنار انسانهای دیگه، خودش تمام معنی زندگی هست. - Montre plus