エピソード
-
بداروندرود اندرآورد روی | چنان چون بود شاه دیهیمجوی
-
فریدون به خورشیربر برد سر | کمر تنگ بستش به کین پدر
-
エピソードを見逃しましたか?
-
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه | بر او انجمن گشت بازارگاه
-
چنان بد که ضحاک را روز و شب | به نام فریدون گشادی دو لب
-
برآمد بر این روزگاری دراز | کشید اژدها را به تنگی فراز
-
چن از روزگارش چهل سال ماند | نگر تا به سربرش یزدان چه راند
-
چو ضحاک شد بر جهان شهریار | بر او سالیان انجمن شد هزار
-
چن این کرده شد ساز دیگر گرفت | یکی چاره کرد از شگفتان شگفت
-
یکی مرد بود اندرآن روزگار | ز دشت سواران نیزهگزار
-
چو گیتی بر آمد بر آن دیوبند | جهان را همه پند او سودمند
-
پسر بد مر او را یکی هوشمند | گرانمایه طهمورت دیوبند
-
جهاندار هوشنگ با رای و داد | به جای نیا تاج بر سر نهاد
-
سخنگوی دهقان چه گوید نخست؟ | که تاج بزرگی به گیتی که جست؟
-
داستان شکلگیری ساهنامه
-
از ابتدای دیباچه تا پایان ستایش پیامبر