Episoder
-
فلسفهی اپیکوری لذتگرایانهست. تعریفِ اپیکوریان از لذّت چندان متعارف نیست. اپیکوریان تجربه را منبعِ هر شناختی میدانند. اخلاق اپیکوریان همزمان مبتنی است بر لذّت و فضیلت. اپیکوریان در هنر تنها لذّت و زیبایی را میجویند.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
مارکوس آورلیوسِ رواقی معتقد است مرگ همچون هر رویدادی دیگری در طبیعت طبیعیست، در طبیعت شری وجود ندارد و ترس از مرگ بیمورد است. در این قسمت در موردِ رواقی مردن، و هنر و زیبایی از منظر رواقیان خواهم گفت و در آخر کلاه نقد به سر میگذاریم و برخی از آرایِ رواقی را بازبینی میکنیم.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
Mangler du episoder?
-
چه شباهتی میانِ یونانیانِ قرنِ چهارمِ پیش از میلاد و ایرانیانِ این روزها باعث شده که هر دو از سبکِ زندگیِ رواقی استقبال کنند؟ امپراتورِ رواقی، مارکوس آورلیوس، که بود و در "تأملات" چه گفت؟ جهانوطنی زیستن چه مختصاتی دارد و متضمنِ چه نوع اخلاقی است؟ اینها مهمترین پرسشهایِ اولین قسمت از فصلِ سومِ دیدن هستند، فصلِ یونانیمآبی. این قسمت اولین قسمت از دوگانهایست که به رواقیگری اختصاص دارد.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
در قسمت پایانیِ سهگانهی ارسطو به فلسفهی سیاست و هنرِ ارسطو میپردازم. از انسانِ سیاسی، غایتِ جامعه، حکومتِ ایدهآل و جایگاهِ هنر و تراژدی در فلسفهی ارسطو خواهم گفت. همچنین از دو نوع رویکرد به فلسفه: رویکردِ سطحی و رویکردِ ثمربخش، حرف خواهم زد.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
ارسطو گفت: "انسان حیوان ناطق است." یعنی حیوانِ دارای لوگوس است، حیوانِ اندیشنده. امّا انسان افزونِ بر قوهی تفکر جسم و عواطف هم دارد. پس ائودایمونیا یا سعادتش در گروی توجه به هر دو از طریقِ پرورشِ جسم و تربیتِ نفس است. به باورِ ارسطو سعادت مقصد نیست بلکه نحوی زیستن است، زیستِ فضیلتمدانه. برخلافِ انسان خدای ارسطو اندیشهی مطلق است. خدا به خود میاندیشد و عشق او افلاک را به حرکت درمیآورد.
این دوّمین قسمت از سهگانهی ارسطو است.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
از دیدن در حامیباش حمایت کنید.
-
ارسطو باور داشت چیزها برای بودن و شناخته شدن تنها به صورت و ماده نیاز دارند، نه مثالهایی در آسمان. او برای هر برهانی سرآغازی متصور بود و اصلی را تبیین کرد که نفیِ آن متناقضترین عملِ قابلِ تصور است. ارسطو در کتابِ متافیزیکِ به بنیادهای طبیعت پرداخت. از "جوهر" و "وجود" گفت و در هر شیئی چهار علّت را شناسایی کرد. او بزرگترین شاگردِ و جدیترین منتقدِ افلاطون است. فلسفه که با نظریاتِ افلاطون به آسمانها رفته بود، با ایدهی صورت-مادهی ارسطو به زمین بازگشت.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
افلاطون به دو جهان باور دارد، یکی همین که در آن ساکن هستیم، جهانِ شدن و تغییر، و دیگری جهانِ ازلی-ابدیِ و نامتغیرِ مُثُل. هر چیزی، از انسان و جانوار گرفته تا گیاه و اشیای بیجان، در عالمِ مُثُل، مثالی جاودان دارد. کارِ فیلسوف شناسائی این مثالهاست، برخلافِ انسانها که تمامِ عمر گویی در غاری سرگرمِ تماشای سایهها هستند. مثالهای افلاطون معقولاند و غیر محسوس و بینقص و نمیتوانند منشأ شر باشند. شر آفت چیزهای مادی است.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
افلاطون آشناترین نام در دنیای فلسفهست. وایتهد، فیلسوف و ریاضیدانِ قرن نوزدهمی، میگوید فلسفهی غرب جز حاشیهای نیست بر فلسفهی افلاطون. بعد از گذشتِ قرنها همچنان بعید است در عرصهی فلسفه به موضوعی بربخورید که افلاطون به نحوی به آن نپرداخته باشد. نه فقط فلسفه، ردِ ایدههای افلاطون را به سادگی میتوان در ادیانِ و گرایشهای عرفانی مختلف هم یافت. در این قسمت از جمله به افلاطونِ در سایهی سقراط، افلاطونِ در کمال و عدالت در فلسفه و آرمانشهرِ افلاطونی خواهیم پرداخت.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
سقراط همهی عمر در کوچههای آتن قدم زد، و با مردم در موردِ عدالت، خوبی، خویشتنداری، دینداری، شجاعت، دوستی، و عشق گفتوگو کرد. هدفِ سقراط دستیابی به فضیلت و روشِ او دیالکتیک بود. سقراط سیاستمدارن، شاعران و اهالیِ فن را به پرسش گرفت. عاقبت آتن پرسشگریِ سقراط را برنتافت و او را به مرگ محکوم کرد.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
اوّلین قسمت از دومین فصلِ دیدن اختصاص دارد به سوفسطائیان. «انسان معیار همه چیز است»— این شعارِ سوفسطائیان بود و حاصلِ «شکِ سوفسطائی» به تواناییِ انسان در به سرانجام رساندنِ پروژهی پیشاسقراطیِان برای کشفِ رازِ جهان. سوفسطائیان آموزگاران فنِ سخنوری، نخستین زبانشناسان و نخستین روانکاوان بودند. با این حال سوفسطائیگری تا همین اواخر چیزی شبیه یک دشنامِ فلسفی بود. سقراط و افلاطون بزرگترین دشمنانِ سوفسطائیگری بودند. از نشانههای بدنامیِ این متفکران اینکه «سفسطهگری» و «سوفسطائیگری» همریشهاند.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
اولین فصلِ دیدن، فلسفهی پیشاسقراطیان، با این قسمت به پایان میرسد. موضوعِ این قسمت فلسفهی اتمگراییست. نظامِ اتمیان، تا اینجای کار، بیشترین شباهت را به نظام علمیِ معاصرِ ما دارد. تنها موجودیتِ واقعی در فلسفهی اتمگرایان، «اتم» است. همچنین، در این قسمت برای اولین بار از فلسفهی اخلاق خواهیم گفت؛ از «ائوثومیا» یا سرخوشی که مبنای فلسفهی لذتگرایانهی اتمیان است.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
آناکساگوراس معتقد است جهان از «بذر»هایی ساخته شده که توسط نیروی «عقل» به هم آمیختهاند. با آناکساگوراس گسستی آغاز میشود که در آینده ایدهی خدای واحد را پدید میآورد؛ گسستِ نیروی محرکهی کیهان، از مادهی سازندهی آن. در این قسمت، همچنین، از دوگانهای خواهید شنید که در هر هشت قسمتِ قبلی حاضر اما مستتر بود، دوگانهی «فنومن»، و «نومن» یا «پدیدار»، و «شیء فینفسه».
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
امپدوکلس تبیینی تماماً فیزیکی از جهان ارائه میدهد که در آن چهار عنصر، آب و باد و خاک و آتش، و دو نیرو، مهر و نفرت دستاندرکار هستند. آموزههای امپدوکلس محل تلاقی ایدههای پیشینیان است: ملطیان، هراکلیتوس و پارمنیدس. امپدوکلس روی دیگری هم دارد، او خود را خدایی فناناپذیر میداند در میان فانیان. امپدوکلس تنها راه نجاتِ روحهای هبوط کرده در «لجنزار بیچارگی دنیا» را تزکیه میداند.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
زنون مدعی است: آخیلوس، جنگجوی یونانی، مسابقهی دو را به یک لاکپشت خواهد باخت. او معتقد است هیچ تیری نمیتواند از کمان رها شود و هیچ راهی را نمیتوان به پایان رساند. پارادوکسهای زنون پیوستگی فضا و زمان را هدف میگیرند و بعد از قرنها همچنان ذهن فلاسفه، ریاضیدانان و فیزیکدانان را به خود مشغول کرده است. زنون اهل جدل و دیالتیک است. اگر چه ابتدا ادعاهای شما را میپذیرد، در پایان شما را در یک وضعیت محال، معلق و گرفتار میکند.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
«راه حقیقت»، و «راه دوکسا»، الههای این دو را به پارمنیدس آموخت. او را مهمترین فیلسوف پیشاسقراطی، پدر متافیزیک میدانند. پارمنیدس اولین کسیست که با استدلال فلسفه ورزید. وی جهان پرآشوب هراکلیتس را نفی کرد، و حقیقت را در ثبات و سکون جستجو کرد. افلاطون او را با پارمنیدس آشتی دارد. و ارسطو با وی موافق نبود.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
هراکلیتوس مدعیست: «در یک رودخانه نمیتوان دو بار پا گذاشت»؛ ادعایی که به وضوح مخالف عقل سلیم است. غیرممکن به نظر میآید بتوان این ادعا را پذیرفت. حاصل شنیدنش تنها حیرت است؛ نتیجهاش فقط سرزنش گوینده. ولی خیلی مطمئن نباشید! اطمینان دارم که با شنیدن این قسمت، نه تنها نظرتان دربارهی این ادعا عوض خواهد شد، ممکن است دیگر ادعاهای هراکلیتوس را بپذیرید؛ و احتمالاً اذعان خواهید کرد که «جنگ صلح است و صلح جنگ»، «بالا پایین است و پایین و بالا» و غیره.
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
افلاطون فیلسوفی فیثاغوریست. گفته میشود «کل فلسفه غرب حاشیهایست بر فلسفهی افلاطون». فیثاغوریان اعتقاد داشتند که کیهان از اعداد ساخته شده. آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا ریاضی میتواند زبان طبیعت باشد؟ فیثاغوریان به تناسخ باورد داشتند و مخالف خوردن لوبیا بودند. چرا؟ منشاء این اعتقادات عجیب چیست؟ چرا فیثاغوریان ماندگار شدند؟
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
اولین فیلسوفها چه کسانی بودند؟ دنیا را چطور میدیدند؟ چه میراثی برای ما به جا گذاشتند؟ آیا ممکن است برای همه چیز منشا مشترکی پیدا کرد؟ نیروی محرکهی طبیعت از کجا میآید؟ ریشهی کلمهی فلسفه چیست؟ چه تاریخی دارد؟ آیا همیشه به همین معنا به کار میرفته؟ فیلسوفها همیشه همین شکل بودند؟
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
فلسفه چه زمانی، کجا، و چطور متولد شد؟ قبل از فلسفه چه خبر بوده؟ انسانهای پیشافلسفی چطور فکر میکردن؟ مگه نه اینکه ما در دنیای متفاوتی زندگی میکنیم و مسائل و مشکلات خاص خودمون رو برای تآمل و تفکر داریم، پس چطور تاریخ فلسفه خوندن میتونه برامون مفید باشه؟
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر
-
چه نیازی داریم به فلسفه؟ فلسفه به چه دردِ زندگی روزمره میخورد؟ این حجم از حرفهای کلی و انتزاعی قراره چه چیزی رو حل کنه؟ بهتر نیست به جای سئوالها و جوابهای انتزاعی و فلسفی، سراغ جوابهای سادهتر و آسونتری برویم؟ آیا فلسفه همیشه سختفهمه؟
از دیدن حمایت کنید:
حامیباش | Patreon
دیدن را دنبال کنید:
اینستاگرام | تلگرام | توئیتر