Folgen
-
مسعود مولوی وردنجانی (زادهٔ ۲۸ فروردین ۱۳۶۵ در اصفهان – درگذشتهٔ ۲۳ آبان ۱۳۹۸ در استانبول) دانشآموختهٔ مهندسی عمران دانشگاه آزاد نجف آباد بود که به دستور مأموران اطلاعاتی ایران در ترکیه ترور شد.[۲] گفته میشود او یکی از عوامل امنیتی (در وزارت دفاع ایران در حوزه امنیت سایبری و اطلاعات سپاه) بود که بعداً منتقد حکومت شد. او را گرداننده اصلی کانال افشاگر «جعبه سیاه» میدانند که بارها با انتشار اسنادی بیت رهبری، قوه قضائیه و نیروهای امنیتی ایران را متهم به فساد مالی و ترور مخالفان از جمله ترور شخصیتهای هستهای ایران کرد. او همچنین پیش از خروج از ایران در مطبوعات به عنوان مخترع نخبه و مدالآور معرفی شده بود.[۳][۴][۵] مسعود مولوی دو سال پیش از مرگ ایران را ترک کرد و به ترکیه رفت. او در روز ۲۳ آبان (۱۴ نوامبر) در استانبول با شلیک گلوله به قتل رسید. رویترز گزارش داد مقامات رسمی و امنیتی ترکیه گفتهاند که بر اساس تحقیقات، دو دیپلمات ایرانی در این قتل دست داشتهاند و کنسولگری ایران در ترکیه محل فرماندهی عملیات بودهاست.[۳][۴][۵] ویکیپدیا
-
Fehlende Folgen?
-
مانند دیگر نمایشنامه های بلند چخوف، مرغ دریایی بر گروهی متشکل از شخصیت های متنوع و کاملاً توسعه یافته تکیه دارد. برخلاف ملودرام جریان اصلی تئاتر قرن نوزدهم ، کنشهای مبهم (مانند تلاشهای کنستانتین برای خودکشی) روی صحنه نمایش داده نمیشوند. کاراکترها تمایل دارند در زیر متن صحبت کنند تا مستقیم. شخصیت تریگورین یکی از بزرگترین نقش های مردانه چخوف به حساب می آید.
شب افتتاحیه اولین تولید یک شکست معروف بود. ورا کومیسارژفسکایا با بازی نینا از خصومت تماشاگران چنان ترسیده بود که صدای خود را از دست داد. چخوف تماشاگران را ترک کرد و دو عمل آخر را در پشت صحنه گذراند. وقتی حامیان به او نوشتند که این تولید بعداً موفقیت آمیز شد، او تصور کرد که آنها صرفاً سعی می کنند مهربان باشند. هنگامی که کنستانتین استانیسلاوسکی ، هنرپیشه برجسته تئاتر روسیه در آن زمان، آن را در سال 1898 برای تئاتر هنری مسکو خود کارگردانی کرد ، این نمایش یک پیروزی بود. تولید استانیسلاوسکیتبدیل به "یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ تئاتر روسیه و یکی از بزرگترین تحولات جدید در تاریخ نمایش جهانی " شد.
کارگردانی استانیسلاوسکی باعث شد که مرغ دریایی از طریق علاقه بیش از حد به مفهوم زیرمتن به عنوان یک تراژدی تلقی شود، در حالی که چخوف قصد داشت آن را یک کمدی باشد.
گفته شده است که نمایشنامه "منظره ای از ضایعات" است (مانند در ابتدای نمایش وقتی مدودنکو از ماشا می پرسد که چرا همیشه مشکی می پوشی، او پاسخ می دهد "چون من در سوگ زندگی ام هستم."). [40]
این نمایشنامه با هملت شکسپیر نیز رابطه بینامتنی دارد . [41] آرکادینا و ترپلیوف خطوطی از آن را قبل از بازی در نمایشنامه در اولین پرده نقل می کنند (و این وسیله خود در هملت استفاده می شود ). اشارات زیادی به جزئیات طرح شکسپیر نیز وجود دارد. به عنوان مثال، ترپلیو به دنبال این است که مادرش را از پیرمرد غاصب تریگورین پس بگیرد، همانطور که هملت تلاش می کند ملکه گرترود را از عمویش کلودیوس پس بگیرد .
ترجمه
ویرایش کنید
مرغ دریایی برای اولین بار در نوامبر 1909 برای اجرای تئاتر سلطنتی گلاسکو به انگلیسی ترجمه شد . [42] تام استوپارد در مقدمه نسخه خود نوشت: "شما نمی توانید مرغ های دریایی انگلیسی زیادی داشته باشید: در تقاطع همه آنها، مرغ روسی برای همیشه گریزان خواهد بود." [43] در واقع، مشکلات با عنوان نمایش شروع می شود: هیچ دریایی در نزدیکی تنظیمات نمایشنامه وجود ندارد، بنابراین پرنده مورد نظر به احتمال زیاد یک مرغ دریایی ساکن دریاچه مانند مرغ دریایی معمولی (larus canus ) بود .) به جای یک نوع دریایی. در زبان روسی هر دو نوع پرنده چایکا نامیده می شوند که در زبان انگلیسی صرفاً به معنای "گوشت دریایی" است. با این حال، این عنوان همچنان ادامه دارد، زیرا در انگلیسی بسیار خوشآوازهتر از «گول مرغ» است که بسیار قویتر و مستقیمتر از آن است که احساسات مبهم و تا حدی پنهان در زیر سطح را نشان دهد. بنابراین، اشاره کم رنگ به دریا به عنوان نمایش مناسب تری از قصد نمایش تلقی شده است.
برخی از ترجمه های اولیه مرغ دریایی مورد انتقاد محققان مدرن روسیه قرار گرفته است. ترجمه ماریان فل به ویژه به دلیل اشتباهات ابتدایی و ناآگاهی کامل از زندگی و فرهنگ روسیه مورد انتقاد قرار گرفته است. [42] [44] پیتر فرانس، مترجم و نویسنده کتاب راهنمای ادبیات آکسفورد در ترجمه انگلیسی ، درباره اقتباس های متعدد چخوف نوشت:
ازدیاد و سردرگمی ترجمه در نمایشنامه ها حاکم است. در طول تاریخ چخوف در صحنههای بریتانیا و آمریکا، ما شاهد ترجمه، اقتباس، و سنگ فرش کردن نسخهای برای هر محصول جدید هستیم، اغلب توسط کارگردان تئاتری که از اصل آن اطلاعی ندارد، و از گهوارهای که توسط یک روسی تهیه شده است کار میکند آفریقایی-آمریکایی، کلاغ غرق شده ، در برادوی اجرا شد.
امیلی مان اقتباسی به نام مرغ دریایی در همپتونز را نوشت و کارگردانی کرد . این نمایش در ماه مه 2008 در تئاتر مک کارتر به نمایش درآمد . [67]
لیبی اپل نسخه جدیدی را انجام داد که در سال 2011 در تئاتر مارین در دره میل با استفاده از مطالب تازه کشف شده از دست نوشته های اصلی چخوف به نمایش درآمد. در روسیه قبل از انقلاب، نمایشنامه ها از دو منبع سانسور می شدند، سانسور دولتی و کارگردان. معابر حذف شده در آرشیو روسیه ذخیره شد و تا زمان سقوط پرده آهنین در دسترس نبود . [68]
در سال 2011، بندیکت اندروز در اجرای نمایشنامهاش در تئاتر بلوار سیدنی، که در آن جودی دیویس ، دیوید ونهام و مایو دارمودی در آن نقش آفرینی میکردند، دوباره این اثر را در ساحل مدرن استرالیا تصور کرد. او این کار را برای کشف ایده های فضا و زمان برزخی انجام داد -
تاراج نمایشنامه ای بقلم فروغ پاشا چاپ 1401 نشر برگ بو ، با اجرای سعید حدادی نیک و فروغ پاشا/// خلاصه: جک و سوزان در جریان زندگی ساده ی خود و بخاطر شغل جک که یک نویسنده است، با چالشی جدید مواجه میشوند که منجر به سردی زندگی و در نهایت جدایی آنها از یکدیگر میشود. (・o・) اما این همه ی ماجرا نیست.. ⭐ این فایل شنیداری همزمان با صدور مجوز « انتشارات حروف » به مدیر مسئولی فروغ پاشا منتشر میشه✨🤗 با آرزوی موفقیت بیشتر برای این نویسنده ی پرتلاش کشورمون🪄
-
❗️تقدیم این کتاب صوتی به شما خردگرایان گرامی
#رمان
توپ مرواری
نویسنده: صادق هدایت
گوینده: #ناصر_زراعتی
بر اساس نسخه دست نویس شده نویسنده
چاپ اول سپتامبر ۲۰۰۸ در سوئد. (۱۳۸۷ شمسی)
کاری مشترک از انتشارات آرش در استکهلم و خانه هنر و ادبیات در گوتنبرگ
با مقدمه و توضیحات دکتر محمد جعفر محجوب
#صادق_هدایت
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی #Mahsaamini
#رمان
توپ مرواری
این کتاب در سال ۱۳۲۶ نوشته شد، اما در زمان حیات نویسنده اجازه چاپ نیافت، نخستین چاپ کتاب به سال ۱۳۵۸ برمیگردد که به صورت زیرزمینی چاپ و منتشر شد.این کتاب در ابتدا تحت نام مستعار هادی صداقت منتشر شد.
🔳معرفی کتاب
این کتاب حکایت توپی جنگی است به نام «مرواری» (در برخی نسخهها به اشتباه «مروارید» آمدهاست) این توپ جنگی پس از طی مسیری چند صد ساله به قرن معاصر رسیدهاست.
صادق هدایت با بیان گذشته و تاریخچهٔ این توپ و شرح گذر این توپ از دریچهٔ تاریخ، از تاریخ جهان سخن رانده و زمین و زمان از تیغ تند انتقادش در امان نماندهاست.
توپ مرواری طی مسیری عجیب که زاییدهٔ تخیّل قوی نویسنده است به حکومت شاهنشاهی (در زمان زیست نویسنده) رسیدهاست.
کتاب در سالی بالاخره از ممنوعیت در آمدکه یک انقلاب به پیروزی رسیده بود.
انقلابی که پایه های اصلیش در خود کتاب به سخره گرفته شده است!
هدایت جمله ای را در توپ مرواری به کار نمیبرد مگر اینکه ارایه ادبی زیبایی در آن به کار رفته باشد.
زبان کتاب همان زبانی است که مدت ها برای توده مردم تابو بود.
یعنی انتقاد به تند ترین شکل ممکن زبان نسلی از نویسندگان مانند هدایت و چوبک که به درستی فهمیدند انتقادی که تند نباشد، انتقاد نیست.
انتقاداتی تند به شاهان این سرزمین و همچنین به امامان در بخشی از این کتاب سبب شد تا کتاب توپ مرواری در هیچیک از حکومتها اعم از شاه و شیخ مجوز چاپ پیدا نکرد.
اثری متفاوت و بی نطیر از صادق هدایت...
هدایت در داستان نویسی از چنان نبوغ فوق العاده ای برخوردار بود که هر اثر او که چندین بار خوانده می شود باز بوی تازگی و طراوت می دهد و غبار عادت روی ان نمی نشیند . توپ مرواری این اثر جاودان هدایت که با تیزبینی خاصی نوشته شده است به نقد و بررسی جامعه ایران در چند دهه پیش می پردازد .
وی با بررسی گرایش به خرافه پرستی و پرستش ابزارهای خرافی به جای زیبایی و و حقیقت کتاب را شروع می کند.
🎓▪️ بخشی از سخنرانی
دکتر #غلامحسین_ساعدی بر سر مزار صادق هدایت در ۱۹ فرودین ۱۳۶۲
«سر مزار آزاده مردی از جهان جمع شده ایم هدایت در فروردین که همچون ما، آوارگان، در به در و آواره زیست و شهامت و شجاعتش تا بدان حد بود که نقطه پایان زندگیش را، عزرائیل نه، که خود گذاشت، و بدان سان که مشت بر سینه زندگی نکبت بار طبقه آلوده خویش زد، مشت محکم تری نیز بر
سینه مرگ اجباري زد...
هوشیاری و درایت #هدایت در این بود که به چیزی که نمی خواست تن نمی داد و هیچ چیز شکل گرفته و جا افتاده را قبول نمي کرد؛ هوشیاری او در این بود که معترض بود؛ مدام معترض بود؛ هوشیاري او در این بود که زندگی را تنها، خوردن و خوابیدن و تخم و ترکه پس انداختن، راست و ريس کردن حساب بانکی و غرغره کردن خاطرات نمي دانست... این آواره معترض را اگر انزواگر و انزواجو و مرگ طلب خوانده اند به غلط خوانده اند و نامیده اند؛ او زندگی را در پويايي مي دید؛ در بیقراری خویش می دید؛ دنبال آب زندگی بود، از حضور در مجامع رسمی و انجمنهاي ادبي امتناع داشت، قهوه خانه کنار آب کرج را بیشتر می پسندید...
آزادمردان ادا درنمی آورند، آزادمردان چنان می نمایند که هستند. و این چنین بود که با مردم أخت شد... او برای همه مي نوشت... او یك روشنفکر به تمام معني بود، دم خود را به جایی نبست، از
هیچ حزب و دسته دمدمی مزاج سردرنیاورد. تقلا کرد، جستجو کرد، نوشت و مدام نوشت، غریبانه زیست، آنچنان که در وطن خویش نیز غریب بود... هدایت پیوند استبداد را با تسلط مذهبی بسیار خوب می فهمید... او بوی گنداب جامعه متحجر را می فهمید. جادوگر غريبي بود. بي آن که با جانوران و حشرات ....حشر و نشري داشته باشد، همه را به روشنی مي شناخت... هدایت اگر امروز زنده بود... "حی ابن يقظان" یا "زنده بیدار" بود. روشنفکری که دم به تله نداده بود،
سیر تسلیم؛ هیچ وقت سر تسلیم، در مقابل هیچ قدرتي فرونمي آورد،
مطمئن ، هدایت رودرروی زور مي ايستاد، هم با قلم و هم با اسلحه.
هدایت تن به خودکشی نمي داد»
مجله «الفبا»،
دوره جدید، جلد دوم، بهار ۱۳۶۲
(با اندکی تلخیص) -
درود به همهی دوستان ✌️ این فایل صوتی که احتمالا یک دوست عزیز کم سواد زحمت کشیده و خوانش کرده و به یک فایل صوتی کم کیفیت تبدیل شده، بهرحال باعث حیرت من شد چرا که کتابی بسیار ارزشمند رو مطالعه میکنه که با اختلاف تأثیر عمیق تری حتی از شنیدن ✍️فایل صوتی اعترافات پروفسور سعید مولوی / و خواندن کتابهایی چون 1984 اثر جورج اورول / و نیز انقلاب مجارستان نوشته هانا آرنت/، در وجودم گذاشت. بنظرم با مطالعهی این کتاب آگاهی خودش رو در برابر آدمی برهنه میکنه و ما چاره ای نخواهیم داشت جز گرفتن یک تصمیم مهم و بزرگ ✨ #برای_زن_زندگی_آزادی #برای_دموکراسی #برای_ایران #برای_آینده امیدوارم روزی نمایشنامه ای برگرفته ازین فکت ها تألیف و به تولید اثار هنری بیانجامد.
-
معرفی کتاب
شیطان و خدا نمایشنامه ای از ژان پل سارتر نویسنده، منتقد و فیلسوف بزرگ فرانسوی است.
نخستین بار در 7 ژوئن 1951 در «تئاتر آنتوان» به روی صحنه آمد و در همان سال به صورت کتاب منتشر شد.
به گفته منتقدین چکیده مهمترین افکار ژان پل سارتر در این نمایشنامه گنجانده شده است.
زمان این نمایشنامه به چهارصد سال پیش بازمیگردد که جنگهای مذهبی در سراسر اروپا سایه افکنده بود و پروتستان و کاتولیک یکدیگر را میدریدند و کفارهی این عمل را دهقان باید با نان و جان خود میداد.
ژان پل سارتر از زبان ناستی، یکی از شخصیتهای این نمایشنامه، مینویسد:
«وقتی که پولدارها باهم میجنگند، فقیرها باید کشته شوند، آنهایی که تسلیم میشوند از گرسنگی میمیرند و آنهایی که تسلیم نمیشوند سر دار میمیرند»
سارتر حقیقت این دو نیروی متضاد، خدا و شیطان را در این کتاب به چالش میکشاند و قدرت انتخاب و ایمان به هر یک از این نیروها را در اختیار انسان میگذارد. همانطور که در فلسفهی خود (اگزیستانسیالیسم)، انسان را موجودی بااراده معرفی میکند که طراح زندگی خود است و میتواند آنچه بد یا خوب است را بااراده و توانایی خود انتخاب کند.
موضوع این نمایشنامه سرگذشت دردناک مردی است که می خواهد آزادانه اول «بدی» را و سپس «خوبی» را انتخاب کند بنابراین نخست شیطان و سپس خدا را سرمشق خود قرار می دهد.
اما بیهودگی این انتخاب را درمی یابد؛ زیرا کاری عبث است که در انزوا و به دور از اجتماع بشری صورت می گیرد.
شخصیتهای کتاب دچار اضطراب، پریشانی و حوادثی می شوند که هیچ یک به نتیجه ای نمیانجامد، در دیالوگ هایی که با یکدیگر دارند این گفته سارتر ثابت می شود که خدا و شیطان هر دو انسان را تباه میکنند و شیطان و خدا، خوبی و بدی، نتیجه یکی است.
به طور مثال هاینریش که از قوانین الهی اطاعت میکند به نانسی که او را ترغیب به ریختن خون میکند میگوید:
«خدا ما را از قتل نفس منع کرده است. خدا از خشونت نفرت دارد.»
نانسی در پاسخ میگوید:
«پس جهنم را چه میگویی؟ خیال میکنی آنجا با گناهکاران نرمی میکنند؟»
هاینریش میگوید:
«خدا میگوید هر که شمشیر بکشد…» و نانسی کلام او را قطع میکند و میگوید: «به شمشیر کشته خواهد شد.»
سارتر در این کتاب نشان میدهد آنچه موجب رستگاری و نجات انسان است، انتخاب هیچ یک از این دو نیرو نیست، زیرا زمانی که به شیطان روی میآورد به خشونت کشیده میشود و برای آنکه خدا را خوش آید خشونت را رها میکند و خدا را انتخاب میکند اما متوجه میشود در راه خدا هم گاهی باید درشتی کرد و گاهی نرمی، بنابراین به این نتیجه دست می یابد که از میان شیطان و خدا، انسان را برگزیند.
سارتر خود می گوید:
"این نمایشنامه سراسر روابط انسان است با خدا."
گفتنی است که واژه هایی چون انتخاب، اضطراب، مسئولیت، آزادی و وجود جزو اساسی ترین مفاهیم فلسفه ی #اگزیستانسیالیست ژان پل سارتر می باشد.
سارتر، با آفرینش شخصیت گوتس، مردی را نشان میدهد که "میخواهد در خوبی یا در بدی به مطلق برسد، اما جز کشتن انسانها نتیجه دیگری نمیگیرد."
گوتس به عمل واقعی دست نمییابد، زیرا با مبارزه تودههای مردم بیگانه است.
فقط پس از اینکه مطلق را نفی میکند و رفتار خود را سراپا دگرگون میسازد، راه «عمل» را مییابد که دگرگونکننده واقعی جهان است.
آنگاه میتواند بگوید:
«مطلقی وجود ندارد. فقط انسانها هستند و دیگر هیچ.»
خود سارتر می گوید :
《این نمایشنامه سراسر شرح روابط انسان است با خدا یا به عبارت دیگر روابط انسان با "مطلق".》
سارتر برای توضیح این نمایش در پاسخ به کاتولیکها می گوید:
«کاتولیکها انتقادی کردهاند که به نظر من وارد است و آن این است که حکومت انسان بدون خدا همیشه با خشونت آغاز می شود. من هم این را می دانم؛ اما تاریخ نشان داده است که حکومت خدا هم همیشه با خشونت آغاز می شود».
#برای_آزادی -
#نمایشنامه_رادیویی"آنتیگون"
اثر: #ژان_آنوی
مترجم: #حمید_سمندریان
کارگردان #حمید_سمندریان
تهیه کننده #محمود_مختاری
ضبط و اجرا سال 1376
این نمایشنامه بازآفرینی یک نمایشنامهی بسیار قدیمی اثر سوفوکل یونانی است ژان آنوی در این اثر رئالیسم را با افسانههای تراژیک یونان باستان درهم میآمیزد -
لیر شاه نمایشنامهی مشهور و تراژدیک ویلیام شکسپیر، از بزرگترین و ارزشمندترین نمایشنامهنویسان جهان است و داستان پادشاهی را روایت میکند که قصد دارد سرزمین تحت حکومت خود را میان دخترانش تقسیم کند.
شاه لیر سه دختر به نامهای گونریل، ریگان و کوردلیا دارد. درست مانند فریدون اسطوره بزرگ ایرانی که پسرانش به نامهای سلم و تور بد هستند و پسر کوچکش ایرج نیکنهاد است، گونریل و ریگان دو دختر بزرگ لیر شاه بد و کوردلیا دختر کوچکش نیکنهاد است.
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در این نمایشنامه درون لیر شاه (King Lear) را میکاود و او را یک شاه آرمانی و نیکسیرت اما نادان معرفی میکند. لیر در این اثر همچون دلقکی نادان جلوه میکند و نکته جالب این است که دلقک در این نمایشنامه بیشتر از شاه واقعبینی دارد.
در همان ابتدای نمایشنامه نادانی لیر معلوم میشود. او قصد دارد سرزمین تحت فرمانرواییاش را میان سه دخترش تقسیم کند. هر چند مدت طولانی است که لیر در این سرزمین حکومت میکند با این حال از زیروبم قدرت آگاه نیست.
شاه لیر سرزمینش را میان سه دخترش تقسیم میکند و تنها نام پادشاهی را برای خود حفظ میکند. همینجاست که نادانی او برملا میشود. قدرت هیچگونه حق افتخاری را نمیپذیرد. نادانی این شاه زمانی بیشتر خود را آشکار میکند که از هر سه دختر خود میخواهد به او بگویند که چقدر دوستش دارند.
چاپلوسی و خودشیرینی دو دختر بزرگ و بدنهاد لیر او را فریب میدهد و آزادگی کوردلیا که از چاپلوسی متنفر است و علاقه واقعیاش را صادقانه ابراز میکند باعث خشم لیر میشود. از میان شخصیتهای این نمایشنامه دختر کوچک لیر شاه کوردلیا با مهربانی، صمیمیت و نیکسیرتی خود بسیار دوستداشتنی نشان میدهد اما شکسپیر چندان به او نمیپردازد.
در این نمایشنامه دیوانگی لیر به شکل دراماتیک و به روشنی و صراحت کامل نشان داده میشود. زمانی که لیر شاه ادگار را در قالب گدایی بدون لباس میبیند، لباسهای خود را پاره میکند، چرا که دوست ندارد بدهکار کسی حتی کرم ابریشم، پشم گوسفندان و یا پوست حیوان دیگری باشد.
او صادقانه دوست دارد تنها انسانی بدبخت و برهنه و همچون حیوان چهارپا باشد. هنگامی که در خانه یک کشاورز، برهنه کنار گلوستر نیکسیرت و کنت باوفا و دلقک و ادگار مینشیند، تصور میکند دو دختر بدخویاش مقابل وی نشستهاند و او به داوری و قضاوت کارهای آنها مشغول است.
نمایشنامه شاه لیر به این دلیل استثنائی و خارقالعاده محسوب میشود که با وجود مرگ شاه در انتهای آن، از رونق و زندگی خاصی بهرهمند است. شاه لیر انسانیت خود را بعد از اینکه بار دیگر خردش را بازیافت، نشان میدهد. او به مدت طولانی نمیخواست دختر کوچکش کوردلیا را ببیند، با این حال زمانی که بعد از یک شب آرامشبخش از خواب برخاست و افرادی نیکخو و صمیمی را در کنار خود دید، خردمندیاش را بازیافت و رویه تازهای پیش گرفت // https://yek.link/artistacademy -
#روز_شغال"
نمایش صوتی
نویسنده: فردریک فرسایت
کارگردان: میکاییل شهرستانی
بازیگران: زنده یاد احمد آقالو، بیوک میرزایی و ... -
مقارن با صد و یکمین اپیزود این پادکست، میشنوید: فایل صوتی نمایش شب هزارویکم (۱۳۸۲) - اثر : بهرام بیضایی
به گفته بیضایی در نمایش نخستین شب هزارویکم «نمونه پیشین و گم شده افسانه ضحاک (اژدهاک) بازسازی شده؛ داستان گفته نشده شاه ضحاک و همسرانش شهرناز و ارنواز؛ که نویسنده فکر میکند سرچشمه اصلی داستان پایهای و بنیادین کتاب نابود شده هزار افسان است.»
سه نمایش شب هزارویکم نخستین بار به وسیله استاد بهرام بیضایی از ۲۶ شهریور تا ۱۷ آبان ۱۳۸۲ هر شب هر سه نمایش پیدرپی مانند سه پرده از یک نمایش در تالار چهارسوی تئاتر شهر در تهران بر صحنه رفت. تاریخ اجرا : چهارشنبه 26 شهریور 1382 تا شنبه 17 آبان 1382
نام گروه اجرا کننده: لیسار
تهیه کننده : بهرام بیضایی
نویسنده : بهرام بیضایی
کارگردان : بهرام بیضایی
بازیگر : پانته آ بهرام، بهناز جعفری، حمید فرخ نژاد، مژده شمسایی، ستاره اسکندری، اکبر زنجانپور، شبنم طلوعی، شبنم فرشادجو، علی عمرانی
آهنگساز : محمدرضا درویشی
عکاس : مسعود پاکدل، سیامک زمردی مطلق
طراح گریم : عباس صالحی
طراح نور : علی اکبرافشین نیا
دستیار اول کارگردان : آناهیت بنایی، علیرضا فولادشکن
دستیار دوم کارگردان : سامان خادم، حافظ روحانی
طراح پوستر، بروشور و اقلام تبلیغاتی : محسن ولیحی
طراح لباس : ملک جهان خزاعی
مدیر صحنه : حامد محمدی، علیرضا جلالی تبار -
#نمایش_صوتی
📔 #مرد_تنها
✍ #ادوارد_بریمیس
🎙 میکائیل شهرستانی/مهرخ افضلی -
👆یک روز صبح، همین که گره گوار سامسا از خواب آشفته ای پرید، در رختخواب خود به حشره تمام عیار عجیبی مبدل شده بود...
ولادیمیر ناباکوف در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشرهشناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.
#نمایش_صوتی 📖🎧
📕 #مسخ
✍ #فرانتس_کافکا
👤 کارگردان : #صدرالدين_شجره
صداپیشگان 🎙️: پيام دهکردی، احمد آقالو، مهين نثری و... 📣📣📣🔖 در صورتی که از پلتفرم کست باکس استفاده میکنید و نمیتونید فایل رو پخش کنید، احتمالا باید vpn روشن کنید و فایل رو اول دانلود و بعد پخش کنید 🤗 -
نمایش شنیداری گاوبازان
نویسنده: #اصغر_فرهادی
کارگردان: علی عمرانی// // https://castbox.fm/post/detail/626ed8c2ae96373c9f7400d1 -
#علیمردان_خان
#نمایش_شنیداری
نوار قصه خاطره انگیز و نوستالژیک بچه های دهه 60، اقتباس از شعر معروف #ایرج_میرزا -
🌕 نمایش شنیداری
🪔 #حسین_کرد_شبستری
🌝 نویسنده: جلال نعمت الهی
🌞 کارگردان: صادق بهرامی
🌜در پنج قسمت
🌛ضبط شده در رادیو ملی ایران سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰
🌚 قهرمان اصلی داستان، پهلوانی به نام حسین از طوایف کرد، ساکن در شبستر، در عهد صفویه است. پس از نبردهای اولیه میان مسیح دکمه بند تبریزی و پهلوانان ازبک، مسیح دکمه بند به طور تصادفی حسین کرد شبستری را که چوپانی گمنام است، از مجازات مرگ می رهاند و به خانه ی خود می برد و پرورش می دهد... -
📻🎭
خلاصه داستان اين نمايش درباره مرد شياد و حقه بازي است كه به منظور عملي سازي نقشه هاي شوم خود راهي يكي از شهرهاي گمنام روسيه مي شود و در مدت كوتاهي موفق به اخاذي از مالكان و صاحب منصبان مي شود و ديري نمي پايد كه ...
داستان نفوس مرده، اعمال چیچیکوف را دنبال می کند، که فردی میانسال از طبقه متوسط است؛ او به شهری کوچک سفر می کند و حیله ای را برای جلب رضایت مقامات محلی و زمینداران به کار می گیرد، که وقایع داستان را می سازد. گوگول در این داستان، تصویری از سیستم اجتماعی معیوب روسیه را در زمان پس از جنگ ۱۸۱۲، به خوانندگان نمایش می دهد. در نفوس مرده، نیز مانند بیشتر داستانهای کوتاه گوگول، انتقاد اجتماعی، از طریق طنز نشان داده شده است؛ و برعکس داستانهای دیگر، نفوس مرده، بیشتر از اینکه در پی بیان مسئله باشد، به دنبال ارائه راه حل است.
نمايش "نفوس مرده" به كارگرداني اكبر زنجانپور و تهيه كنندگي شهلا نيساري
بازیگران : مير طاهر مظلومي، بهرام ابراهيمي، محمد يگانه، مونا صفي، شهين نجف زاده، مرواريد كريم پور و محسن بهرامي. - Mehr anzeigen